جدول جو
جدول جو

معنی قذتان - جستجوی لغت در جدول جو

قذتان
(قُذْ ذَ)
دو گوش. اذنان، جانباالحیاء. (بحر الجواهر). دو کرانۀ فرج زن. (ناظم الاطباء). رجوع به قذه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قُ تُ)
موضعی است. (منتهی الارب) (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَرْ رَ)
بامداد و شبانگاه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
بیرون انداختن چشم خاشاک و خم را. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قذی شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
تثنیۀ قذف، دو کرانۀ جوی، دو کرانۀ رودبار. (ناظم الاطباء). رجوع به قذف شود
لغت نامه دهخدا
(قِ)
تشریفی است که امرای شرقی به ایلچیان و ملازمان ذی عزت و خاص دهند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان چای باسار بخش پلدشت شهرستان ماکو، سکنۀ آن 650 تن، آب آن از رود خانه زنگمار، محصول آن غلات، پنبه، کنجد، کرچک، بزرک و برنج، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است، راه ارابه رو دارد و میتوان اتومبیل برد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ / قُ)
گرد و غبار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). قتام. رجوع به قتام شود
لغت نامه دهخدا
(قِذْ ذا)
جمع واژۀ قذّه به معنی کیک. (منتهی الارب) (آنندراج) :
یا ابتا ارقنی القذان
و النوم لاتألفه العینان
لغت نامه دهخدا
(قُذْ ذا)
سپیدی هر دو کرانۀ سر یا موی آن از پیری، سپیدی بال مرغ، کلمه ای که کودکان عرب وقت بازی گویند. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قرتان
تصویر قرتان
بام وشام بامدادوشبانگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قفتان
تصویر قفتان
ترکی پیشکشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قتان
تصویر قتان
گرد خاک تیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قذان
تصویر قذان
سپید مویی، سپید پری در پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار