جدول جو
جدول جو

معنی قدیمی - جستجوی لغت در جدول جو

قدیمی
(قَ)
دیرینه وکهنه. (ناظم الاطباء) ، سال دیده. پیر
لغت نامه دهخدا
قدیمی
در تازی نیامده (افزونی یاء بر قدیم درست نیست) (با یاء مصدری و بمعنی مصدری استعمال آن صحیح است) باستانی کهنه دیرینه کهن، سالدیده پیر. توضیح کلمه قدیمی... و امثال آن اگر با یاء مصدری و بمعنی مصدری استعمال شود صحیح است مانند قدیمی بودن کتاب دلیل اهمیت آنست اما اگر با یاء الحاق و بمعنی وصف مطلق بکار رود مثل کتاب قدیمی - بمعنی کتاب کهنه - غلط است و بجای آن قدیم باید نوشته شود دوست قدیم کتاب قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
قدیمی
دیرینه، کهنه، سال دیده، پیر
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
فرهنگ فارسی معین
قدیمی
کهن، باستانی، کهنه، پارینه، دیرین، دیرینه
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
فرهنگ واژه فارسی سره
قدیمی
باستانی، عتیق، کهنسال، کهنه
متضاد: جدید، نو
فرهنگ واژه مترادف متضاد
قدیمی
قديمٌ
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
دیکشنری فارسی به عربی
قدیمی
Ancient, Antiquated, Old
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
قدیمی
ancien, antiquité, vieux
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
قدیمی
قدیم , قدیمی , پرانا
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
دیکشنری فارسی به اردو
قدیمی
antigo, antiquado, velho
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
قدیمی
древний , устаревший , старый
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
دیکشنری فارسی به روسی
قدیمی
antik, veraltet, alt
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
دیکشنری فارسی به آلمانی
قدیمی
starożytny, przestarzały, stary
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
دیکشنری فارسی به لهستانی
قدیمی
стародавній , застарілий , старий
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
قدیمی
قدیمی، باستانی
دیکشنری اردو به فارسی
قدیمی
প্রাচীন , পুরানো
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
دیکشنری فارسی به بنگالی
قدیمی
antico, antiquato, vecchio
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
قدیمی
โบราณ , ล้าสมัย , เก่า
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
دیکشنری فارسی به تایلندی
قدیمی
kale, zamani, mzee
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
قدیمی
antik, eski
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
قدیمی
古代の , 古い
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
قدیمی
antiguo, anticuado, viejo
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
قدیمی
עתיק , ישן
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
دیکشنری فارسی به عبری
قدیمی
고대의 , 오래된
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
دیکشنری فارسی به کره ای
قدیمی
kuno, tua
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
قدیمی
प्राचीन , पुराना
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
دیکشنری فارسی به هندی
قدیمی
oud, verouderd
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
دیکشنری فارسی به هلندی
قدیمی
古老的 , 陈旧的 , 老的
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
دیکشنری فارسی به چینی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قدیمه
تصویر قدیمه
مؤنث واژۀ قدیم، پیشین، دیرین، دیرینه، قدیمی
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
پیشکشی و هر چیزی که بکسی پیشکش کنند. (ناظم الاطباء). اهدایی. رجوع به تقدیم و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قدیما
تصویر قدیما
از روزگار سابق از زمان پیشین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدیمه
تصویر قدیمه
مونث قدیم جمع قدیمات قدائم. مونث قدیم، جمع قدیمات قدائم
فرهنگ لغت هوشیار
جمع قدیم، دیرینگان پیشینیان و پیشروان لشکر، جمع قادمه، پر های دراز پر های بلند بال در تازی نیامده پیشین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادیمی
تصویر ادیمی
چرمی چرمینه منسوب به ادیم، ادیم گر
فرهنگ لغت هوشیار
اهدایی، پیش کش، هدیه، تقدیم شده
فرهنگ واژه مترادف متضاد