جدول جو
جدول جو

معنی قدیفه - جستجوی لغت در جدول جو

قدیفه
(قَ فَ / فِ)
قطیفه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
قدیفه
قطیفه بنگرید به قطیفه
تصویری از قدیفه
تصویر قدیفه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قدیسه
تصویر قدیسه
(دخترانه)
مؤنث قدیس
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قدیمه
تصویر قدیمه
مؤنث واژۀ قدیم، پیشین، دیرین، دیرینه، قدیمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قدیسه
تصویر قدیسه
مؤنث واژۀ قدیس، پاک و منزه، بسیار پارسا و مؤمن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قطیفه
تصویر قطیفه
نوعی حلوا، نوعی شیرینی، لوزینه
نوعی خوراک که از خمیر آرد گندم درست می کنند، رشته
جامه یا پارچۀ پرزدار، حولۀ بزرگ که پس از آب تنی روی دوش می اندازند و بدن را با آن خشک می کند
فرهنگ فارسی عمید
(قَ دی یَ)
هدیه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قَ مَ)
مؤنث قدیم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به قدیم شود. ج، قدائم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قَ دی یَ)
دیگ خوشبوی ناک طعام. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قِ یَ)
روش. رسم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، عادت، حالتی که شخص در آن است. (ناظم الاطباء). گویند: خذ هدیتک و قدیتک، ای فیما کنت فیه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(وَ فَ)
مرغزار سبز علف ناک. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
- روضه ودیفه، مرغزاری خوش و تازه از بسیاری نبات. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(قَ فَ)
جامۀ پرزه دار خوابناک. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، چادر درپیچیده. (منتهی الارب) (آنندراج). ج، قطائف، قطف. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).
- قطیفۀ حمامی، جامۀ پشمین که بعد از غسل، بدن را بدان پاک کنند، و ایضاً گلیم شب پوش یاپرده:
مگر قطیفۀ حمامی است خلعت وصل
که میدهندبه عاشق بتان لاله عذار
هنوز عاشق مسکین نکرده خشک عرق
که باز در بر بیگانه ای گرفته قرار.
شفیع اثر (از آنندراج از بهار عجم)
لغت نامه دهخدا
(قُ طَ قِ)
دهی است نزدیک پشتۀ عقاب به طرف بریه از ناحیۀ حمص. (معجم البلدان) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قدیه
تصویر قدیه
روش، رسم، عادت
فرهنگ لغت هوشیار
قدیفه در فارسی: آبچین به پیمان که چیزی نخواهی رمن ندارم به مرگ آبچین و کفن (فردوسی) فرخشه سان پوسته رمن این واژه قطائف است که فارسیان قطایف گویند و گمان می رود که واژه (قطاب) را از آن برگرفته باشند، تاج خروس ازگیاهان جامه پرداز خوابناک، جمع قطائف (قطایف)، یا قطیفه حمام (حمامی)، قطیفه که پس از بیرون شدن از گرمابه تن را بدان خشک کنند: مگر قطیفه حمامی است خلعت وصل که می دهد بعاشق بتان لاله عذار هنوز عاشق مسکین نکرده خشک عرق که باز در بر بیگانه ای گرفته قرار، تاج خروس، گل جعفری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدیره
تصویر قدیره
دیگچه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدیسه
تصویر قدیسه
زن پارسا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدیمه
تصویر قدیمه
مونث قدیم جمع قدیمات قدائم. مونث قدیم، جمع قدیمات قدائم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قذیفه
تصویر قذیفه
مونث قذیف و گروهه توپ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سدیفه
تصویر سدیفه
اشتر فربه ماده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قطیفه
تصویر قطیفه
((قَ عَ یا عِ))
حوله، چادرهای ورپیچیده
فرهنگ فارسی معین
جامه پرزدار، فوطه، لنگ
فرهنگ واژه مترادف متضاد