- قدغن
- مانع آمدن از کاری
معنی قدغن - جستجوی لغت در جدول جو
- قدغن ((قَ دِ غَ))
- نهی، منع
- قدغن
- ممنوع، غیرمجاز
قدغن کردن: ممنوع کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شتاب و تاکید، دستپاچگی، اضطراب، ممانعتی که از طرف بالا می باشد
سبزه خور سوسک برگخور
بسند آمدن بسند
ترکی باز دارنده، دربان، چوبدار، باژ گیر تاکید کننده، دربان، چوبدار، محصل مالیات بگیر
ممنوع کردن