جدول جو
جدول جو

معنی قدرخان - جستجوی لغت در جدول جو

قدرخان
(قَ دَ)
نام پادشاه چین و پادشاه سمرقندبوده. (برهان). لقب پادشاه چین و بعضی گفته اند که لقب پادشاه ترکستان است. (آنندراج) : جبرئیل بن عمر امیر ماوراءالنهر و ختن است در زمان سلطان سنجر. ابن اثیر ضمن حوادث سال 495 هجری قمری آرد: ملک سنجر در مراجعت از بغداد به سوی خراسان چون به نیشابور رسید خراسان را به برادر خود محمد داد. ولی قدرخان مالک سمرقند به خراسان چشم دوخته بود و لشکری گران فراهم آورده بود که گویند مرکب از صدهزار جنگجوی مسلمان و کافر بودند. قدرخان با این لشکر به سوی شهرهائی که در قلمرو حکومت سنجر بودند روان گردید پس از مراجعت از بغداد سنجر با شش هزار سوار به بلخ رسید جنگی میان دو لشکر واقع شد و به شکست قدرخان منتهی گشت. قدرخان را به اسارت نزد سنجر آوردند. وی زمین ادب بوسید و از کردۀ خود پشیمانی اظهار کرد و عذر خواست ولی سنجر به قتل وی فرمان داد. (کامل ابن اثیر جزء 10 ص 144 و 145). در تاریخ بخارا نام ونسب قدرخان جبرئیل بن عمر بن طغرل خان ملقب به کولارتکین. (تاریخ بخارا ص 15 و 16). در حبیب السیر آمده است:قدرخان پادشاه ختن است که با ایلکخان به جنگ یمین الدوله رفته و شکست خورده است. در سال 396 هجری قمری در زمان سلطنت سلطان محمود یمین الدوله لشکر به هند کشیدو برخی از شهرهای آن حدود را به تصرف درآورد. ایلکخان حاکم ماوراءالنهر بر وی شورید و از پادشاه ختن قدرخان کمک خواست. قدرخان با پنجاه هزار تن به مدد وی شتافت و هر دو سردار با لشکری عظیم به جنگ یمین الدوله روی آوردند. جنگی سخت میان آنها درگرفت و سرانجام یمین الدوله پیروز گردید و ایلکخان و قدرخان با مشقت بسیار جان از معرکه بیرون بردند و از جیحون عبور نمودند. (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 377، 378) :
خراسان گر حرم بود و بهین کعبه ملکشاهش
سمرقند از فلک بود و مهین اختر قدرخانش.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قدردان
تصویر قدردان
قدرشناس، آنکه ارزش کسی یا چیزی را بداند، قدردان
فرهنگ فارسی عمید
(پَ رَ)
قدرداننده. قدرشناس. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قَ دَ نِ)
جبرائیل بن عمر بن احمد از پادشاهان ایلخانی است که از 490 تا 495 در ماوراءالنهر حکومت کرده و در شعبان سال 495 هجری قمری وفات یافته است. (معجم الانساب چ زامباور ج 6 ص 313). رجوع به قدرخان شود
لغت نامه دهخدا
(قَ دَ)
لکنهوتی. از حکام و ولاه بنگاله است که از طرف سلاطین دهلی در آن سامان تا 740 هجری قمری حکومت داشته است. (معجم الانساب چ زامباور). قدرخان از 726 تا 740 هجری قمری (= 1325- 1339 میلادی) در بنگاله حکمفرمائی داشت. (طبقات سلاطین اسلام ترجمه عباس اقبال ص 276)
لغت نامه دهخدا
(قَ زَ رَ)
ده کوچکی است از دهستان بوزی بخش شادگان شهرستان خرم شهر واقع در 30 هزارگزی شمال خاوری شادگان و یکهزار گزی شمال راه اتومبیل رو شادگان به ایستگاه گرگر. سکنۀآن 40 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(ذُ)
توانستن. (منتهی الارب) (آنندراج). قادر شدن. (آنندراج). گویند: قدر قدراً و قدرهً و مقدرهً (د / د/ د) و مقداراً و قداراً (ق / ق ) و قدارهًو قدوراً و قدورهً و قدراناً. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
دهی است از دهستان گوی آغاج بخش شاهین دژ شهرستان مراغه، سکنۀ آن 62 تن. آب آن از رود خانه ساروق. محصول آن غلات، کرچک و بادام. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ دَ نِ اَوْ وَ)
یوسف بن هارون بغراخان ملقب به ناصرالدوله از ملوک ایلخانیۀ ’آل افراسیاب’است که در بلاد ماوراءالنهر از 404 هجری قمری تا 416 حکومت کرده است. (معجم الانساب چ زامباور ج 2 ص 312)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قدردان
تصویر قدردان
قدر شناس، قدر داننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدران
تصویر قدران
توانستن، قادر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدردان
تصویر قدردان
سپاسدار
فرهنگ واژه فارسی سره
سپاسگزار، شکرگزار، قدرشناس، ممنون، نمک شناس
متضاد: قدرنشناس
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از قدردان
تصویر قدردان
شاكرٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از قدردان
تصویر قدردان
Appreciative
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قدردان
تصویر قدردان
appréciatif
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از قدردان
تصویر قدردان
вдячний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از قدردان
تصویر قدردان
شکر گزار
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از قدردان
تصویر قدردان
apreciativo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از قدردان
تصویر قدردان
признательный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از قدردان
تصویر قدردان
dankbar
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از قدردان
تصویر قدردان
wdzięczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از قدردان
تصویر قدردان
ซาบซึ้ง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از قدردان
تصویر قدردان
কৃতজ্ঞ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از قدردان
تصویر قدردان
apreciativo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از قدردان
تصویر قدردان
shukrani
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از قدردان
تصویر قدردان
minnettarlık duyan
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از قدردان
تصویر قدردان
感謝している
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از قدردان
تصویر قدردان
感激的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از قدردان
تصویر قدردان
감사하는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از قدردان
تصویر قدردان
menghargai
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از قدردان
تصویر قدردان
आभारी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از قدردان
تصویر قدردان
waarderend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از قدردان
تصویر قدردان
apprezzativo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از قدردان
تصویر قدردان
מעריך
دیکشنری فارسی به عبری