- قداه
- بوی خوش قدا نیز همین آرش را دارد
معنی قداه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دنبلان از غارچ ها، بیابان، اندیشه روشن
سنگ بزرگ خرسنگ
زغن از پرندگان
تار جامه، تری شب
بیخودی بیهوشی
زنگاری از رنگ ها
حربه ای راست، پهن و سنگین
قدح ها، تیرهای بی پیکان، جمع واژۀ قدح
سرمشق، الگو، کسی که به او اقتدا کنند، شخصی که از او پیروی کنند، پیشوا
جمع عادی
پگاه
جمع قائد، لشکر کشان جمع قائد (قاید)
سریانی تازی گشته از قودمت پیش پیشی، دلیری سریانی تازی گشته قدمت در فارسی کهوانی پیشینگی دیرینگی
مونث قدع و شرمگین: زن گبه کوتاه (گبه جبه تازی گشته) مونث قدع و شرمگین: زن
قدرت در فارسی اژ زور توی چمک خود ز ازل ز عون تو دست مراست این چمک تروک (گویش مازندرانی) دسلات (گویش مهابادی)
نادرست نویسی کپاه قبا
سبزه خور سوسک برگخور
دیرینگی کهنگی پیشینگی
پیش، جلو
کاسه بزرگ، سبوی سفالین
پاکیزگی، اشویی
استوار، بزرگ نژاد بلند پایه: مرد، سنگ آب بهر سنگ آب بر، غوزه سیم از زیور ها
توانایی توانستن، آماده ساختن، توانگری، ترکی تازی گشته (معرب) از ریشه سنسکریت پارسی است کتاره در این خانه چهار ستت مخالف کشیده هر یکی بر تو کتاره (ناصر خسرو کوادیانی)
تنگ میان: مرد، آشپز دیگ پز، مار بزرگ، خوانسالار سنگ آب بر
موش خرما از جانوران
مونث قداح و فندک
کاسه ساز کاسه فروش، غنچه غنچه گل، جمع قدح، تیر های کمان، تیر های منگ (قمار) جمع قدح تیرهای پیکان نا نهاده تیرهای قمار
خاشاک در چشم یا در جام می
روش، رسم، عادت
پیشوا پیشوا مقتدا
مفرد قطا یک سنگخوارک
جمع قاضی، از ریشه پارسی کادیکان داوران
قرائت در فارسی خونش، دانش خوانش نپی (قرآن)
مفردقنا یک نیزه نیزه، مهره پشت