جدول جو
جدول جو

معنی قداف - جستجوی لغت در جدول جو

قداف(قُ)
کاسۀ بزرگ، سبوی سفالینه. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
قداف
کاسه بزرگ، سبوی سفالین
تصویری از قداف
تصویر قداف
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قدام
تصویر قدام
جلو، پیش، کسی که در شرف و منزلت نسبت به دیگران پیشی و برتری داشته باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قداح
تصویر قداح
قدح ساز، کاسه گر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قداح
تصویر قداح
قدح ها، تیرهای بی پیکان، جمع واژۀ قدح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نداف
تصویر نداف
پنبه زن، آنکه پنبه را با کمان می زند تا از هم باز شود، پنبه وز، پنبه بز، حلّاج، الباد
فرهنگ فارسی عمید
(قَدْ دا)
پیش. خلاف وراء. (منتهی الارب) ، شتر گشن، سرآمد مردم در شرف، پادشاه. (منتهی الارب). ملک. (اقرب الموارد) ، مهتر قوم. (منتهی الارب). سید. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اُ)
نره.
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی از بخش ابرقوی شهرستان یزد که 371 تن سکنه دارد. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(اِ لَ)
بر یکدیگر نشستن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (المنجد)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
نام شهری است و آن شهر را به عربی قطریف گویند و معربش قطرف باشد. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
بوی خوش دیگ. (منتهی الارب) (آنندراج) ، جمع واژۀ قده (نوعی از مار). (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قُدْ دا)
پیش. خلاف وراء. (منتهی الارب) (آنندراج) ، شتر گشن. (منتهی الارب) ، سرآمد مردم در شرف. (منتهی الارب) ، پادشاه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، مهتر قوم. (منتهی الارب) ، جزار. (اقرب الموارد). قصاب. رجوع به مادۀ قبل شود، جمع واژۀ قادم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
دیرینه. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نداف
تصویر نداف
پنبه زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قفاف
تصویر قفاف
دزدتردست چسباندست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قناف
تصویر قناف
دراز ریش، کلان بینی، درشت اندام، نره کلان
فرهنگ لغت هوشیار
زمان میوه چینی هنگام درو، گام تنگ، جمع فطف، میوه ها چیده خوشه ها چیده اوان چیدن میوه، چیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قذاف
تصویر قذاف
منجنیق که از آن تیر و سنگ اندازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قداه
تصویر قداه
بوی خوش قدا نیز همین آرش را دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اداف
تصویر اداف
گوش، نره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تداف
تصویر تداف
بر یکدیگر نشستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عداف
تصویر عداف
اندک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غداف
تصویر غداف
زاغ، گیسوی دراز زلف سیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قراف
تصویر قراف
درآمیختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدرف
تصویر قدرف
غدرف تازی آن قطرف است نام شهری است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدان
تصویر قدان
سبزه خور سوسک برگخور
فرهنگ لغت هوشیار
کاسه ساز کاسه فروش، غنچه غنچه گل، جمع قدح، تیر های کمان، تیر های منگ (قمار) جمع قدح تیرهای پیکان نا نهاده تیرهای قمار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدام
تصویر قدام
پیش، جلو
فرهنگ لغت هوشیار
استوار، بزرگ نژاد بلند پایه: مرد، سنگ آب بهر سنگ آب بر، غوزه سیم از زیور ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدار
تصویر قدار
تنگ میان: مرد، آشپز دیگ پز، مار بزرگ، خوانسالار سنگ آب بر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قداد
تصویر قداد
موش خرما از جانوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قحاف
تصویر قحاف
تند لور تندابه سخت نوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نداف
تصویر نداف
((نَ دّ))
حلاج، پنبه زن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قطاف
تصویر قطاف
((قِ))
هنگام چیدن میوه
فرهنگ فارسی معین