جدول جو
جدول جو

معنی قحقاح - جستجوی لغت در جدول جو

قحقاح
(قَ)
سخت: قرب قحقاح، قرب سخت. قرب مقحقح. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قُ قُ)
استخوان گرداگرد دبر. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قَ مَ)
نام موضعی است. (منتهی الارب). سرزمینی است که در آن مسعود بن قریم فارس بکر بن وائل به قتل رسید. شاعری در این باره گوید:
و نحن ترکنا ابن القریم بقحقح
صریعاً و مولاه الجه للفهم.
(معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
سادۀ بی آمیغ. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب). رجل قحاح، مرد سادۀ بی آمیغ، اصل کار و خالص و بی آمیغ آن. (آنندراج). رجوع به قح شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قحقح
تصویر قحقح
استخون شرمگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قحاح
تصویر قحاح
ناب بی آلایش بی آک
فرهنگ لغت هوشیار