سخن درشت و سخت گفتن. گویند: قحفز له الکلام قحفزه، شتاب رفتن، نیکو و نرم پر کردن. (منتهی الارب) (آنندراج). گویند. قحفز الحقیبه، نیکو و نرم پر کرد رفاده را. (منتهی الارب)
سخن درشت و سخت گفتن. گویند: قحفز له الکلام قحفزه، شتاب رفتن، نیکو و نرم پر کردن. (منتهی الارب) (آنندراج). گویند. قحفز الحقیبه، نیکو و نرم پر کرد رفاده را. (منتهی الارب)
هر دو زانو و ران را به هم چسبانیدن و دستها گرد زانو حلقه کرده نشستن همچو کسی که به کاری فکر و اهتمام دارد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، به سخن ارادۀ دفع کسی کردن از خود. (منتهی الارب). گویند: قعفز له الکلام، اراد دفعه عن نفسه بتهدید. (اقرب الموارد) ، به گام تنگ و کوتاه رفتن. (منتهی الارب). گویند. قعفز فی المشی، مشی مشیاً ضیقاً. (اقرب الموارد)
هر دو زانو و ران را به هم چسبانیدن و دستها گرد زانو حلقه کرده نشستن همچو کسی که به کاری فکر و اهتمام دارد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، به سخن ارادۀ دفع کسی کردن از خود. (منتهی الارب). گویند: قعفز له الکلام، اراد دفعه عن نفسه بتهدید. (اقرب الموارد) ، به گام تنگ و کوتاه رفتن. (منتهی الارب). گویند. قعفز فی المشی، مشی مشیاً ضیقاً. (اقرب الموارد)