جدول جو
جدول جو

معنی قحثره - جستجوی لغت در جدول جو

قحثره
(ذَ)
پراکنده نمودن و پریشان کردن. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ)
پراکنده و جدا ساختن چیزی را. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(قُ رَ)
شتر کلان سال با بقیۀ طاقت، مرد کلان جثه، خشمناک، بسیارنوش، کوتاه قامت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ذَ لَ)
زه کردن کمان را. (منتهی الارب) (آنندراج) ، آرامش با زن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). گائیدن زن را. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
کلان سالی و فرتوت شدگی. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
از بیخ برکندن چیزی را. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حَ ثَرَ)
یکی حثر. غورۀ انگور. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
رخت خانه. (منتهی الارب) (آنندراج). قماش البیت. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قحفره
تصویر قحفره
درستگویی، نرم روی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قثره
تصویر قثره
رخت خانه مانه
فرهنگ لغت هوشیار