جدول جو
جدول جو

معنی قتلمش - جستجوی لغت در جدول جو

قتلمش
ابن اسرائیل عموزادۀ سلطان طغرل بیک است. سلطان طغرل بیک وی را با قریش بن بدران عقیلی به جنگ بساسیری فرستادو چون بنی عقیل با قریش مکر کردند و به طرف بساسیری رفتند شکست بر لشکر سلطان طغرل افتاد و قتلمش منهزم پیش سلطان آمد. و چون سلطان آلب ارسلان بن جغربیک بن میکائیل بن سلجوقی به حکم وصیت برادرزاده اش سلیمان ولی عهد بود و به سال 455هجری قمری به پادشاهی رسید قتلمش بااو درنساخت و به مدد ترکمانان با سلیمان جنگ کرد و بر ملک مستولی شد. چون آلب ارسلان از این حال واقف گشت به جنگ قتلمش آمد و در دامغان جنگ کردند قتلمش از اسب بیفتاد و سر او بر سنگ خورد و مغزش بیرون آمد و درگذشت. (از تاریخ گزیده چ لندن ص 355، 439 و 480)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قُ تُ دَ)
دهی از دهستان مرکزی بخش مانۀ شهرستان بجنورد. در 68هزارگزی شمال باختری مانه و سر راه مالرو عمومی بجنورد به حصارچه واقع و موقع آن دامنه وسردسیر است. سکنۀ آن 394 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و برنج و تریاک و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ؟)
ابومنصور محمد بن سلیمان. ادیبی از مردم سمرقند، متولد به سال 543 ه. ق. در بغداد منصب حاجبی خلیفه داشت و به ولع در قمار مشهور بود و در 620 به بغداد درگذشت
لغت نامه دهخدا
نانی با شیر و تخم مرغ، آرد، روغن، گلاب، پودر قند، نمک و خمیر
فرهنگ گویش مازندرانی