جدول جو
جدول جو

معنی قبیطی - جستجوی لغت در جدول جو

قبیطی
(قُبْ بَ طا)
شکرینه. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به قبیده و قبیط و قبیطاء و قباط شود
لغت نامه دهخدا
قبیطی
کبیتا قمیطا
تصویری از قبیطی
تصویر قبیطی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قبطی
تصویر قبطی
از مردم مصر قدیم، زبانی از خانوادۀ زبان های سامی ی حامی که در قدیم در مصر رایج بود و اکنون متداول نیست و فقط عدۀ کمی از مردم و روحانیان آن را حفظ کرده اند، خطی متعلق به مصریان باستان
فرهنگ فارسی عمید
(قُبْ بَ)
شکرینه و آن حلوائی است. (منتهی الارب) (آنندراج). قبّاط. قبّیطی ̍. قبیطاء. (منتهی الارب) (آنندراج). قبیته و قبیده. رجوع به قبیته و قبیده شود.
رجوع به قباط و قبیطی و قبیطاء شود
لغت نامه دهخدا
(قِ طی ی)
مسلم بن یعقوب قبطی مولای آل فهر. پدر او یعقوب یکی از فرستادگان مقوقس است. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(قِ طی ی)
نسبت است به قبطی و آن نام اسبی است تندرو و پیشی گیر و بنوقبطی بن عمیر قبطی فرسی به آن منسوب هستند. (الانساب سمعانی)
نسبت است به قبط و آن دودمانی بوده اند در مصر قدیم. (سمعانی). رجوع به قبط شود
نسبت است به قبط و آن بطنی است از حمیر. (الانساب سمعانی). رجوع به قبط شود
لغت نامه دهخدا
(قِطی ی)
خبیر بن عبدالله قبطی (منسوب به قبط). مولای بنی غفار کسی است که مقوقس، ماریه را بهمراه او بر رسول خدا صلی الله علیه و سلم هدیه فرستاد. مردم مصر اورا به ابونصره غفاری نسبت دهند. (الانساب سمعانی)
عبدالله بن ولید بن هاشم از مردم حران است. وی از ابونعیم کوفی روایت کند. ابوحاتم بن حبان در کتاب ’الثقات’ پس از ایراد آنچه که گذشت گوید: وی به سال 242 هجری قمری وفات یافت. (الانساب سمعانی)
ابورافع. مولای رسول خدا صلی الله علیه و سلم. در نام او اختلاف است. گویند اسلم یا هرمز یا ابراهیم یا ثابت بوده است. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(قُنْ نَ)
محمد بن حسین بن خالد بغدادی مکنی به ابوالحسن. از محدثان است. وی از ابراهیم بن سعید جوهری و یعقوب دورقی روایت شنید و از او خواهرزادۀ وی عیسی بن حامد رخجی و ابوعلی صواف روایت دارند. او مردی ثقه بود و بسال 304 هجری قمری درگذشت. (از لباب الانساب) (منتهی الارب). محدثان در تاریخ اسلام نه تنها ناقلان حدیث بودند بلکه با دقت علمی، فنی و تاریخی که در تحلیل روایات داشتند، به طور مؤثری در تصحیح، تطبیق و پالایش احادیث نقش آفرینی کردند. آن ها به بررسی دقیق راویان، تحلیل متون روایات و مقایسه با سایر منابع معتبر پرداخته و به دین اسلام کمک کردند تا منابع دینی اش بدون هیچ گونه تحریف به نسل های بعدی منتقل شود.
لغت نامه دهخدا
(قُنْ نَ)
نسبت است به قنبیط و فروش آن. گروهی از محدثان به این نام مشهورند. (از لباب الانساب). رجوع به قنبیط شود
لغت نامه دهخدا
(قُ)
نسبت است به قطیط. (اللباب). رجوع به قطیط شود
لغت نامه دهخدا
(قَ صی ی)
عبدالعزیز از دانشمندان و ستاره شناسان است که به سال 967 میلادی وفات یافت. وی با نوشتن کتاب خود ’المدخل الی صناعه احکام النجوم’ که آن را به سیف الدوله حمدانی در حلب هدیه کرد مشهور گردید. دانشمندان اروپائی این کتاب را بزبانهای خود برگردانده اند. (ذیل المنجد)
لغت نامه دهخدا
(قُ بَ طَ)
ناطف است. (تحفۀ حکیم مؤمن). حلوائی است. (فرهنگ نظام). رجوع به قبیده و قبیته شود
لغت نامه دهخدا
(قَ بُ)
ناحیه ای بود در سرمن رای. فراهم آمدنگاه اهل فساد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
از نژاد قبط منسوب به قبط از قوم قبط از نژاد قبط، جمع اقباط یا ماههای قبطی. عبارتند از: توت (توث) باوی اثور کراق طوفی ماخبر فامینوث فرموثی باخون باونی افبقی ماسوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قبیط
تصویر قبیط
پارسی تازی گشته کبیتا کپیتا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیطی
تصویر قیطی
گرمازارد بچه تابستانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قبیطا
تصویر قبیطا
کبیتا قمیطا
فرهنگ لغت هوشیار