- قبلی
- پیشین
معنی قبلی - جستجوی لغت در جدول جو
- قبلی
- آنامیتی، نیمروز (جنوب) منسوب است به قبله، طرف جنوب
- قبلی
- Previous
- قبلی
- anterior
- قبلی
- предыдущий
- قبلی
- vorherig
- قبلی
- poprzedni
- قبلی
- попередній
- قبلی
- previo
- قبلی
- précédent
- قبلی
- precedente
- قبلی
- vorige
- قبلی
- पिछला
- قبلی
- sebelumnya
- قبلی
- سابقٌ
- قبلی
- wa awali
- قبلی
- ก่อนหน้า
- قبلی
- পূর্ববর্তী
- قبلی
- پچھلا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در تازی نیامده پیشبود پیش بودن تقدم
پرستش سو، نمازسوی
پیشتر، پیش از این
مخفف (ابوالقاسم) است و بیشتر آنرا در مقام کوچک شمردن و در خطاب به آشنا و خویشاوندی که با او تکلف و رو دربایستی نداشته باشند بکار میبرند و گاه آنرا بهر کس اطلاق کنند و مراد شخصی نیست که نام او ابوالقاسم باشد: یکی نیست از این مرتیکه بپرسد: ابلی خرت بچند است ک (ص. هدایت. زنده بگورص 44)
منسوب به بقل فروشنده بقل، گروهی بدین نام شهرت دارند
سرشتی نهادی کوهی پژمی طبیعی ذاتی اصلی فطری
آبستن باردار آبستن
جماعت، گروه، ضامن، کفیل، پذرفتار