جدول جو
جدول جو

معنی قبعثر - جستجوی لغت در جدول جو

قبعثر
(قَ بَ ثَ)
مردبزرگ خلقت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَ بَ ثَ را)
نام شاعری است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). که معروف به فصاحت است، گویند در فصل انگور وی با جمعی از ظرفای شعرا به باغی درآمد. ذکر حجاج در میان آمد قبعثری گفت: اللهم سوّد وجهه و اقطع عنقه و اسقنی من دمه، بارخدایا سیاه کن روی او را و ببر گردن او را و از خون او بیاشام مرا. چون این خبر به حجاج رسید درحال او را احضار کرد. وی چون پیش حجاج آمد و غضب و تهدید او را دید بدیههً گفت چون رسیدن انگور نزدیک بود از روی شوق و آرزو از حق تعالی درخواستم که انگور بپزد و برسد و سیاه شود تا از شیرۀ او بیاشامم و دشمنان از روی عداوت بنوعی دیگر عرض نمودند. چون حجاج بعد از گفتگوی بسیار با کمال فصاحت از جواب عاجزماند از روی غضب گفت: لاحملنک علی الادهم، هر آینه تراسوار خواهم کرد بر بند آهنی. قبعثری آن را بر معنی اسب سیاه حمل نموده در جواب گفت: مثل الامیر یحمل علی الاشهب و الادهم، همچو امیر را سزاوار است که بر اشهب و ادهم سوار کنند. باز حجاج گفت: اردت حدیداً، یعنی از ادهم حدید اراده شده است. قبعثری باز حدید را بر معنی دیگر حمل کرده در جواب گفت: ان یکون حدیداً خیرمن ان یکون بلیدا، یعنی ادهم که تیزرو باشد بهتر ازآن است که کندرو بود. حجاج از کمال فصاحت و سرعت جواب او درماند و از سر تقصیر او درگذشت. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
تبعثر نفس، شوریدن دل. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قَ بَ ثا)
مرد کلان پای، شتر بزرگ سپل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قُ ثِ)
فرومایۀ گمنام. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قَ ثَ)
فرومایۀ گمنام. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تبعثر
تصویر تبعثر
شوریدن دل
فرهنگ لغت هوشیار