بزبان عربی اسم جمع است و مفرد آن قبطی و قفطی آید و آن نام مردم قدیم مصر و بقایای آن قوم است که امروز در مصر سکونت دارند و معتقد به مذهب مسیح میباشند. شباهت این نام با کلمه ’اکوپت’ یا ’اغوپت’، نامی که رومیان و یونانیان به مصر میدادند قابل ملاحظه است. نامی که مردم قدیم مصر به خود میدادند بر ما مجهول است اما تصوراینکه یونانیان و رومیان این نام را از خود مصریان شنیده اند و اعراب نیز قبط و قفط را از آنان گرفته اندبی گمان بنظر میرسد. قوم قبط یعنی مصریان قدیم از نژاد سامی بودند و زبان آنان بزبانهای سامی از قبیل عربی و سریانی مشابهت دارد، و از اینجا میتوان حدس زد که قبطیان در روزگار قدیمتری از جزیره العرب به وادی نیل مهاجرت کرده اند. اما شباهت زبان قبطی بزبانهای سامی کمتر از مشابهتی است که آن زبانها به همدیگر دارد و در اینجا این استنباط پیش می آید که تاریخ مهاجرت قبطیان از جزیره العرب به مصر به روزگاری بسیار قدیم میرسد یا اینکه آنان در وادی نیل با بومیان آنجا بهم آمیخته و عوامل زیادی از زبان آنان به عاریت گرفته اند. قومی که قبل از سامیان در مصر سکونت داشتند از اقوام بربر بودند و علاوه بر سامیانی که در روزگار بسیار قدیم (از دورۀ ماقبل تاریخ) یک باره یا کاروان کاروان به مصر شتافته اند، در دورۀ تاریخی نیز هجرت اعراب به مصر دو بار انجام گرفته است. نخست دخول فاتحان عرب به مصر و ضبط حکومت آنجا که در تاریخ قدیم مصر به نام هیکسوس یاد شده است. دوم فتح مصر به دست اعراب پس از ظهور اسلام که در اندک زمانی آن سرزمین را به صورت یک کشور عربی درآورد. این دو مهاجرت در ادوار تاریخی مؤید مهاجرتهائی در ادوار ماقبل تاریخ است که اخبار دقیقی از آنها به دست ما نرسیده است. در هر صورت بعد از آنکه مصر در زمرۀ ممالک اسلامی درآمد مهاجرت اعراب بدان دیار چنان فزونی گرفت که مصریان قدیم در میان آنان مستهلک گردیدند فقط اقلیتی که در دین مسیحی باقی ماندند، زبان قدیم خود را نگه داشتند و نام قبط به آنان انحصاریافت ولی آنان نیز به گذشت زمان زبان خویش را فراموش کردند و امروز جملۀ آنان به زبان عربی سخن میگویند و فقط روحانیانشان در معابد، زبان قبطی را به کار میبرند. این زبان با آثار بازمانده از زبان قدیم مصراختلاف زیادی ندارد. عده قبطیانی که امروز در مصر سکونت دارند کمتر از نیم ملیون تن است و فرق آنان با مصریان دیگر فقط اختلاف مذهبی است، در کشور عثمانی کولیان را ’قبطی’ نامند و این تسمیه ظاهراً از آن است که این قوم هنگام مهاجرت از وطن اصلی خود (هند) به این سو، از مصر گذشته اند و این تصور پدید آمده است که این قوم مصریند. نام آن قوم در زبانهای ممالک جنوب و غرب اروپا نیز از همین ریشه است و این مؤید حدس ما تواند بود. (از قاموس الاعلام ترکی) گروهی از مردم مصر. (منتهی الارب). گروهی از مردم مصر که آباء و اجدادشان در مصر بوده بخلاف سبط که از اولاد یعقوب در آنجا نشو و نما یافتند. (آنندراج). اهل مصر را گویند به لغت عبری و یکی از ایشان را قبطی خوانند. (برهان). copte. درباره اشتقاق این نام سخن بسیار گفته اند و امروزه برآنند که این کلمه تحریف Aiguptios (Egypte - مصر) است. (دائره المعارف اسلام به نقل از دکتر معین در حاشیۀ برهان)
بزبان عربی اسم جمع است و مفرد آن قبطی و قفطی آید و آن نام مردم قدیم مصر و بقایای آن قوم است که امروز در مصر سکونت دارند و معتقد به مذهب مسیح میباشند. شباهت این نام با کلمه ’اکوپت’ یا ’اغوپت’، نامی که رومیان و یونانیان به مصر میدادند قابل ملاحظه است. نامی که مردم قدیم مصر به خود میدادند بر ما مجهول است اما تصوراینکه یونانیان و رومیان این نام را از خود مصریان شنیده اند و اعراب نیز قبط و قفط را از آنان گرفته اندبی گمان بنظر میرسد. قوم قبط یعنی مصریان قدیم از نژاد سامی بودند و زبان آنان بزبانهای سامی از قبیل عربی و سریانی مشابهت دارد، و از اینجا میتوان حدس زد که قبطیان در روزگار قدیمتری از جزیره العرب به وادی نیل مهاجرت کرده اند. اما شباهت زبان قبطی بزبانهای سامی کمتر از مشابهتی است که آن زبانها به همدیگر دارد و در اینجا این استنباط پیش می آید که تاریخ مهاجرت قبطیان از جزیره العرب به مصر به روزگاری بسیار قدیم میرسد یا اینکه آنان در وادی نیل با بومیان آنجا بهم آمیخته و عوامل زیادی از زبان آنان به عاریت گرفته اند. قومی که قبل از سامیان در مصر سکونت داشتند از اقوام بربر بودند و علاوه بر سامیانی که در روزگار بسیار قدیم (از دورۀ ماقبل تاریخ) یک باره یا کاروان کاروان به مصر شتافته اند، در دورۀ تاریخی نیز هجرت اعراب به مصر دو بار انجام گرفته است. نخست دخول فاتحان عرب به مصر و ضبط حکومت آنجا که در تاریخ قدیم مصر به نام هیکسوس یاد شده است. دوم فتح مصر به دست اعراب پس از ظهور اسلام که در اندک زمانی آن سرزمین را به صورت یک کشور عربی درآورد. این دو مهاجرت در ادوار تاریخی مؤید مهاجرتهائی در ادوار ماقبل تاریخ است که اخبار دقیقی از آنها به دست ما نرسیده است. در هر صورت بعد از آنکه مصر در زمرۀ ممالک اسلامی درآمد مهاجرت اعراب بدان دیار چنان فزونی گرفت که مصریان قدیم در میان آنان مستهلک گردیدند فقط اقلیتی که در دین مسیحی باقی ماندند، زبان قدیم خود را نگه داشتند و نام قبط به آنان انحصاریافت ولی آنان نیز به گذشت زمان زبان خویش را فراموش کردند و امروز جملۀ آنان به زبان عربی سخن میگویند و فقط روحانیانشان در معابد، زبان قبطی را به کار میبرند. این زبان با آثار بازمانده از زبان قدیم مصراختلاف زیادی ندارد. عده قبطیانی که امروز در مصر سکونت دارند کمتر از نیم ملیون تن است و فرق آنان با مصریان دیگر فقط اختلاف مذهبی است، در کشور عثمانی کولیان را ’قبطی’ نامند و این تسمیه ظاهراً از آن است که این قوم هنگام مهاجرت از وطن اصلی خود (هند) به این سو، از مصر گذشته اند و این تصور پدید آمده است که این قوم مصریند. نام آن قوم در زبانهای ممالک جنوب و غرب اروپا نیز از همین ریشه است و این مؤید حدس ما تواند بود. (از قاموس الاعلام ترکی) گروهی از مردم مصر. (منتهی الارب). گروهی از مردم مصر که آباء و اجدادشان در مصر بوده بخلاف سبط که از اولاد یعقوب در آنجا نشو و نما یافتند. (آنندراج). اهل مصر را گویند به لغت عبری و یکی از ایشان را قبطی خوانند. (برهان). copte. درباره اشتقاق این نام سخن بسیار گفته اند و امروزه برآنند که این کلمه تحریف Aiguptios (Egypte - مصر) است. (دائره المعارف اسلام به نقل از دکتر معین در حاشیۀ برهان)
از مردم مصر قدیم، زبانی از خانوادۀ زبان های سامی ی حامی که در قدیم در مصر رایج بود و اکنون متداول نیست و فقط عدۀ کمی از مردم و روحانیان آن را حفظ کرده اند، خطی متعلق به مصریان باستان
از مردم مصر قدیم، زبانی از خانوادۀ زبان های سامی ی حامی که در قدیم در مصر رایج بود و اکنون متداول نیست و فقط عدۀ کمی از مردم و روحانیان آن را حفظ کرده اند، خطی متعلق به مصریان باستان
زیاد بن عبیدالله حمیری از محدثان است. وی از رویفعبن ثابت روایت دارد. (سمعانی). در اصطلاح علم حدیث، محدث به فردی گفته می شود که احادیث صحیح را از سایر روایات تمیز می دهد و آن ها را به دقت به نسل های بعدی منتقل می کند. به عبارت دیگر، محدث کسی است که روایت های پیامبر اسلام را جمع آوری کرده، بررسی و تطبیق می کند و در صورت صحت، آن ها را نشر می دهد. این کار نیازمند دقت در بررسی سند، متن، و شرایط راویان است.
زیاد بن عبیدالله حمیری از محدثان است. وی از رویفعبن ثابت روایت دارد. (سمعانی). در اصطلاح علم حدیث، محدث به فردی گفته می شود که احادیث صحیح را از سایر روایات تمیز می دهد و آن ها را به دقت به نسل های بعدی منتقل می کند. به عبارت دیگر، محدث کسی است که روایت های پیامبر اسلام را جمع آوری کرده، بررسی و تطبیق می کند و در صورت صحت، آن ها را نشر می دهد. این کار نیازمند دقت در بررسی سند، متن، و شرایط راویان است.
مهاجر بن قبطیه قبطی فرسی از محدثان است. وی از ام سلمه روایت دارد و حاتم بن ابوصغیره و مسعر از او روایت کنند. ابوحاتم ابن حبان گوید: وی برادر عبدالله بن قبطیه است. (سمعانی). علم حدیث یکی از مهم ترین شاخه های علوم اسلامی است که بدون تلاش محدثان، دوام نمی آورد. آنان با گردآوری احادیث، تطبیق نسخه ها و بررسی روایت ها، چراغ راهی برای مسلمانان شدند. محدث نه تنها حافظ حدیث، بلکه تفسیرگر و نقاد آن بود و می دانست کدام روایت قابل اعتماد است و کدام باید کنار گذاشته شود. همین دقت علمی، حدیث را به منبعی محکم در دین تبدیل کرد.
مهاجر بن قبطیه قبطی فرسی از محدثان است. وی از ام سلمه روایت دارد و حاتم بن ابوصغیره و مسعر از او روایت کنند. ابوحاتم ابن حبان گوید: وی برادر عبدالله بن قبطیه است. (سمعانی). علم حدیث یکی از مهم ترین شاخه های علوم اسلامی است که بدون تلاش محدثان، دوام نمی آورد. آنان با گردآوری احادیث، تطبیق نسخه ها و بررسی روایت ها، چراغ راهی برای مسلمانان شدند. محدث نه تنها حافظ حدیث، بلکه تفسیرگر و نقاد آن بود و می دانست کدام روایت قابل اعتماد است و کدام باید کنار گذاشته شود. همین دقت علمی، حدیث را به منبعی محکم در دین تبدیل کرد.
اللغه قبطیه، لغت قدیمی مصر است که در عهد خاندان فرعون رواج داشت و آن شاخه ای از لغت های حامی است که زبان یونانی پس از فتح اسکندر جای آن را در امور رسمی دولتی و نیز در شهرها گرفت، ولی مردم عوام و ده نشینان آن را نگه داشتند و بشاخه هائی منشعب گردید. (مهمترین آنها صعیدیه و بحیریه و فیومیه است). از آن لغت، لغت قبطی بوجود آمد که دارای مفردات یونانی و ابجد یونانی است. زبان قبطی از رواج افتاده و فقط لهجۀ بحیریۀ آن در معابد و کنیسه ها شیوع دارد. (ذیل المنجد)
اللغه قبطیه، لغت قدیمی مصر است که در عهد خاندان فرعون رواج داشت و آن شاخه ای از لغت های حامی است که زبان یونانی پس از فتح اسکندر جای آن را در امور رسمی دولتی و نیز در شهرها گرفت، ولی مردم عوام و ده نشینان آن را نگه داشتند و بشاخه هائی منشعب گردید. (مهمترین آنها صعیدیه و بحیریه و فیومیه است). از آن لغت، لغت قبطی بوجود آمد که دارای مفردات یونانی و ابجد یونانی است. زبان قبطی از رواج افتاده و فقط لهجۀ بحیریۀ آن در معابد و کنیسه ها شیوع دارد. (ذیل المنجد)
نسبت است به قبطی و آن نام اسبی است تندرو و پیشی گیر و بنوقبطی بن عمیر قبطی فرسی به آن منسوب هستند. (الانساب سمعانی) نسبت است به قبط و آن دودمانی بوده اند در مصر قدیم. (سمعانی). رجوع به قبط شود نسبت است به قبط و آن بطنی است از حمیر. (الانساب سمعانی). رجوع به قبط شود
نسبت است به قبطی و آن نام اسبی است تندرو و پیشی گیر و بنوقبطی بن عمیر قبطی فرسی به آن منسوب هستند. (الانساب سمعانی) نسبت است به قبط و آن دودمانی بوده اند در مصر قدیم. (سمعانی). رجوع به قبط شود نسبت است به قبط و آن بطنی است از حمیر. (الانساب سمعانی). رجوع به قبط شود
خبیر بن عبدالله قبطی (منسوب به قبط). مولای بنی غفار کسی است که مقوقس، ماریه را بهمراه او بر رسول خدا صلی الله علیه و سلم هدیه فرستاد. مردم مصر اورا به ابونصره غفاری نسبت دهند. (الانساب سمعانی) عبدالله بن ولید بن هاشم از مردم حران است. وی از ابونعیم کوفی روایت کند. ابوحاتم بن حبان در کتاب ’الثقات’ پس از ایراد آنچه که گذشت گوید: وی به سال 242 هجری قمری وفات یافت. (الانساب سمعانی) ابورافع. مولای رسول خدا صلی الله علیه و سلم. در نام او اختلاف است. گویند اسلم یا هرمز یا ابراهیم یا ثابت بوده است. (سمعانی)
خبیر بن عبدالله قبطی (منسوب به قبط). مولای بنی غفار کسی است که مقوقس، ماریه را بهمراه او بر رسول خدا صلی الله علیه و سلم هدیه فرستاد. مردم مصر اورا به ابونصره غفاری نسبت دهند. (الانساب سمعانی) عبدالله بن ولید بن هاشم از مردم حران است. وی از ابونعیم کوفی روایت کند. ابوحاتم بن حبان در کتاب ’الثقات’ پس از ایراد آنچه که گذشت گوید: وی به سال 242 هجری قمری وفات یافت. (الانساب سمعانی) ابورافع. مولای رسول خدا صلی الله علیه و سلم. در نام او اختلاف است. گویند اسلم یا هرمز یا ابراهیم یا ثابت بوده است. (سمعانی)