جدول جو
جدول جو

معنی قبحان - جستجوی لغت در جدول جو

قبحان
(قَ بِ)
محله ای است به بصره. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سبحان
تصویر سبحان
(پسرانه)
پاک و منزه، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قبان
تصویر قبان
قپان، نوعی ترازوی بزرگ مخصوص وزن کردن بارهای سنگین، . در این بیت qappān، باسکول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبحان
تصویر سبحان
به پاکی یاد کردن خداوند را، سبحان الله گفتن، از نام های خداوند، برای مثال توان در بلاغت به سحبان رسید / نه در کنه بی چون سبحان رسید (سعدی۱ - ۳۵)، دور و پاکیزه ساختن، تنزیه کردن
فرهنگ فارسی عمید
از امرای لشکر مغول است. امیر ارغون پس از فراگرفتن خط ایغوری در کودکی بحضور قاآن رفت و قاآن را روزبروز نظر تربیت بدو بیشتر می افتاد درهمان کودکی او را با قبان بهم به ختای فرستاد و یکچندی آنجا بود. (جهانگشای جوینی چ لیدن ج 2 ص 242)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
دراز. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مرد دراز. (از متن اللغه). دراز و طویل. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قُمْ مُ / قُمْ مَ)
ورس که گیاهی است زردرنگ، سپیچه که بر روی می و مانند آن نشیند، زعفران. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
شیر بیشه. (منتهی الارب). شیر. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
جمع واژۀ قدح. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(ذُ)
بطنی است از رعین
لغت نامه دهخدا
(ذُ)
شهری است به یمن
لغت نامه دهخدا
(ذُ)
نامی از نامهای مردان عرب، از جمله نام جدّ والد عبید بن عمرو صحابی
لغت نامه دهخدا
(تَ)
پاک کردن خدا را از بدی. (غیاث). سبحان اﷲ گفتن. (از اقرب الموارد). رجوع به سبحان اﷲ شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
بطنی از قبیلۀ جنب. (از صبح الاعشی ج 1 ص 326)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
مرد صاحب خوبی و جمال، مرد صبوحی کننده، رجل صبحان، مرد در شراب بامدادی شتابی کننده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَ ءِ)
نام شهری است. (ناظم الاطباء). شهری است به آذربیجان. (منتهی الارب). این شهر نزدیک تبریز است و میان تبریز و بیلقان واقع شده است. (معجم البلدان) ، شهری است از ارّان و از وی پنبه نیک خیزد. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قمحان
تصویر قمحان
اسپرک (ورس) از گیاهان، سپیچه که بر روی مینشیند، کرکم (زعفران)
فرهنگ لغت هوشیار
نجنگیده: مرد، غارچک گونه ای از سماروغ ها زخم وزیلی زخمین گونه ای قارچ سفید رنگ کوچک است و بنظر می آید یکی از قارچهای تیره بازیدیومیست ها و از دسته آمانیت ها باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قبضان
تصویر قبضان
شسن پا گونه ای ناخن پریان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صبحان
تصویر صبحان
پگه نوش، زیبا روی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبحان
تصویر شبحان
بلند بالا مرد
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته کپان ترازوی تک پله ترازویی که داری یک پله باشد قپان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبحان
تصویر سبحان
پاک و منزه، مقدس
فرهنگ لغت هوشیار
تنزیه، تنزیه کردن، سبحان اله گفتن، خدا را به پاکی یاد کردن، پاک بودن، پاکیزه کردن، پاک، منزه
فرهنگ واژه مترادف متضاد