جدول جو
جدول جو

معنی قایمی - جستجوی لغت در جدول جو

قایمی
(یِ)
قائمی. نسبت است به قائم بامراﷲ خلیفۀ عباسی. قائم بامراﷲ را خادمانی بود که از وی حدیث شنیدند و به وی منسوب شدند. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
قایمی
(یِ)
قائمی، عفیف. وی به کارهای نیکو و شنیدن حدیث رغبتی فراوان داشت. از خراسان به عنوان رسالت با امام ابواسحاق شیرازی خارج گردید و از ابوالحسن احمد بن محمد بزاز وابوالقاسم علی بن احمد یسری و طبقۀ این دو حدیث شنید و گروهی از استادان و مشایخ ما از او حدیث شنیده اند. سمعانی گوید: گمان میبرم که وی در حدود سال 490 هجری قمری یا پیش از آن وفات یافته. (الانساب سمعانی)
(قائمی) صندل بن عبدالله مکنی به ابوالحسین و ملقب به مخلص مردی جلیل القدر است. وی از ابوالحسن احمد بن محمد یفور بزاز روایت کند و ابوالمعمر انصاری از وی روایت دارد. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سِ)
نسبت است به قاسم
لغت نامه دهخدا
(سِ)
دهی است از دهستان کیذقان بخش ششتمد شهرستان سبزوار. در 12هزارگزی جنوب خاوری ششتمد و سر راه مالرو عمومی ششتمد واقع است. کوهستانی است و هوائی معتدل و 444 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، میوه جات و شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دایمی
تصویر دایمی
همیشگی، مدام، پیوسته
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده (افزونی یاء بر قدیم درست نیست) (با یاء مصدری و بمعنی مصدری استعمال آن صحیح است) باستانی کهنه دیرینه کهن، سالدیده پیر. توضیح کلمه قدیمی... و امثال آن اگر با یاء مصدری و بمعنی مصدری استعمال شود صحیح است مانند قدیمی بودن کتاب دلیل اهمیت آنست اما اگر با یاء الحاق و بمعنی وصف مطلق بکار رود مثل کتاب قدیمی - بمعنی کتاب کهنه - غلط است و بجای آن قدیم باید نوشته شود دوست قدیم کتاب قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
مونث قایم (قائم)، یک پای یا یک دست ستور (اسب و جز آن)، جمع قوایم (قوائم)، چراغپایه، پایین پای تختخواب، قبضه (شمشیر و جز آن) یا قایمه خنجر (شمشیر)، قبضه خنجر (شمشیر) دسته آن، ستون پایه، آستانه در، شمع که در بنایی بکار برند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاقمی
تصویر قاقمی
منسوب به قاقم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قایمه
تصویر قایمه
((یِ مَ یا مِ))
مؤنث قایم، هر یک از دست و پای ستوران، نام زاویه ای که از عمود شدن خطی بر خط دیگر به وجود می آید و اندازه آن 90 می باشد، جمع قوائم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
دیرینه، کهنه، سال دیده، پیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دایمی
تصویر دایمی
همیشگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
کهن، باستانی، کهنه، پارینه، دیرین، دیرینه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
قديمٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
Ancient, Antiquated, Old
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
ancien, antiquité, vieux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
стародавній , застарілий , старий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
antik, eski
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
antigo, antiquado, velho
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
древний , устаревший , старый
دیکشنری فارسی به روسی
قدیمی، باستانی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
قدیم , قدیمی , پرانا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
প্রাচীন , পুরানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
โบราณ , ล้าสมัย , เก่า
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
kale, zamani, mzee
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
古代の , 古い
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
antiguo, anticuado, viejo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
古老的 , 陈旧的 , 老的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
עתיק , ישן
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
고대의 , 오래된
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
kuno, tua
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
प्राचीन , पुराना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
antik, veraltet, alt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
antico, antiquato, vecchio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
starożytny, przestarzały, stary
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
oud, verouderd
دیکشنری فارسی به هلندی