جدول جو
جدول جو

معنی قایدی - جستجوی لغت در جدول جو

قایدی
(یِ)
دهی از دهستان جم بخش کنگان شهرستان بوشهر. در 63000گزی خاور کنگان و 2000 گزی جنوب راه مالرو کنگان به پشتکوه و در جلگه واقع است. هوای آن معتدل مالاریائی است. 100 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، خرما، لیمو، انار و شغل مردم آن زراعت و باغبانی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ایدی
تصویر ایدی
یدها، دست ها، کنایه از قدرت ها، جمع واژۀ ید
فرهنگ فارسی عمید
(یِ)
قائمی، عفیف. وی به کارهای نیکو و شنیدن حدیث رغبتی فراوان داشت. از خراسان به عنوان رسالت با امام ابواسحاق شیرازی خارج گردید و از ابوالحسن احمد بن محمد بزاز وابوالقاسم علی بن احمد یسری و طبقۀ این دو حدیث شنید و گروهی از استادان و مشایخ ما از او حدیث شنیده اند. سمعانی گوید: گمان میبرم که وی در حدود سال 490 هجری قمری یا پیش از آن وفات یافته. (الانساب سمعانی)
(قائمی) صندل بن عبدالله مکنی به ابوالحسین و ملقب به مخلص مردی جلیل القدر است. وی از ابوالحسن احمد بن محمد یفور بزاز روایت کند و ابوالمعمر انصاری از وی روایت دارد. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ ید. (دهار) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
کلمه رابطه نیز باشد که بعربی ایضاً خوانند و ظاهراً در این معنی با لغت اندی تصحیف خوانی شده باشد. واﷲ اعلم. (برهان) (آنندراج) (از جهانگیری). کلمه رابطه به معنی نیز. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ دا)
ما ایدی فلاناً، چه درستکار است او. (ناظم الاطباء) ، بسیارمال و بسیاردرم شدن، یقال: اورق الرجل فهو مورق اذا کثر ماله. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). بسیارمال شدن. (تاج المصادر بیهقی) ، بازگشتن غازی بی غنیمت. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). غنیمت نایافتن غازی. (تاج المصادر بیهقی) ، بازگشتن شکاری بی صید. (آنندراج) (از اقرب الموارد). صید ناکردن صیاد. (تاج المصادر بیهقی) ، بازگشتن جوینده بی نیل مقصود. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). خایب ماندن طالب. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(یِ)
خزیمه بن خازم نمشلی. وی در بغداد نزد خلفاقرب و منزلتی داشت و درب خزیمه به وی منسوب است. شاید اصل او از خراسان باشد و تا هنگام مرگ در بغداد بسر برده است. وی از محمد بن عبدالرحمان بن ابی ذئب روایت کند و یعقوب بن یوسف اصم از او روایت دارد. او در شعبان سال 203 هجری قمری وفات یافت. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(یِ)
قائد. رجوع به قائد شود
لغت نامه دهخدا
(صِ)
شغل و عمل قاصد و نامه رسان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
شاعر فاضلی بوده، در زمان شاه طهماسب صفوی میزیسته، بشوق جایزه بقزوین آمده و قبل از گرفتن انعام، آن شاه والاتبار بعالم باقی خرامیده مولانا ناچار بمکه مشرف شده و از آنجا به وطن عودت نموده است. این چند بیت از اوست:
ز بیم دشمنیم ای رقیب فارغ باش
که مهر او به دلم جای کین کس نگذاشت.
ای قدم ننهاده هرگز از دل تنگم برون
حیرتی دارم که چون در هر دلی جا کرده ای.
جز عهد دل آزاری عشاق که بستی
یک عهد نبستی که همان دم نشکستی.
(از آتشکدۀ آذر چ شهیدی ص 298). و در مجمع الخواص آمده: قیدی شیرازی خودپسند و آلفتۀ غریبی است و علاوه بر اشعار مذکور این اشعار از اوآرد:
متاع شکوه بسیار است عاشق را همان بهتر
که جز درروز بازار قیامت بار نگشاید.
کدام مرهم لطف از تو بر دل است مرا
که جانگدازتر از داغهای حسرت نیست.
سبب خندۀ آن لب شده تا گریۀ من
قطرۀ اشک بصد خون جگر می طلبم.
رجوع به مجمع الخواص ص 282 شود
لغت نامه دهخدا
(یِ)
قائمی. نسبت است به قائم بامراﷲ خلیفۀ عباسی. قائم بامراﷲ را خادمانی بود که از وی حدیث شنیدند و به وی منسوب شدند. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(یِ نی ی)
ابوطالب (سید...) فقیه و رجالی متبحر از دانشمندان امامی است که در خراسان نفوذ و مرجعیت داشت. تألیفات وی حاکی از کثرت اطلاعات او است و از آن جمله است: السبع السیاره. وی از شاگردان سید محمدباقر حجه الاسلام شفتی بوده و به سال 1290 هجری قمری یا 1300 هجری قمری درگذشته است. (ریحانه الادب ج 3 ص 278)
جنیدبن محمد بن علی امام فاضل متدین و صوفی لطیف ظریف نیکوروش و بسیار پرهیزکار بود. وی در اصفهان از ابومنصور محمد بن احمد بن علی بن سکرویه و گروهی دیگر روایت شنید. (الانساب سمعانی)
محمد بن محمد بن ابراهیم، در اصطلاح رجالی ملقب است به قایینی. (ریحانه الادب ج 3 ص 278). رجوع به محمد... شود
لغت نامه دهخدا
(یِ نی ی)
نسبت است به قاین. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(قُ دَ دی ی)
حزام بن هشام خزاعی از راویان است. (معجم البلدان). روات در علم حدیث نه تنها کسانی هستند که احادیث پیامبر اسلام (ص) را از دیگران می شنوند و آن ها را حفظ می کنند، بلکه این افراد در بررسی صحت و سقم روایات نیز دخیل هستند. محدثان با بررسی زندگی و شخصیت روات، روایات صحیح و معتبر را از غیرمعتبر تفکیک می کنند. در نتیجه، نقش روات در صحت سنجی احادیث و جلوگیری از تحریف آن ها بسیار مهم است.
لغت نامه دهخدا
(یِ)
عبدخیر بن زید، یا عبد خیر بن محمد بن خولی بن عبد عمرو بن عبدیغوث بن صاید همدانی مکنی به ابوعماره. سمعانی در الانساب آرد که وی زمان پیغمبر را دریافت ولیکن بملاقات او نرسید. او در کوفه سکونت جست و از علی بن ابی طالب روایت کند و ازو فرزند وی مسیب و ابواسحاق سبیعی وحبیب بن ابی ثابت و خالد بن علقمه و عطأ بن سایب و ابوحبۀ همدانی و اسماعیل سدی و جز آنان روایت کنند. وی را پرسیدند چند سال داری گفت یکصد و بیست سال... یحیی بن معین او را ثقه دانسته است. (الانساب سمعانی)
عبدالرحمان بن عبد رب الکعبه. وی از عبدالله بن عمرو بن عاص و از او زید بن وهب و شعبی روایت کنند. حدیث او در صحیح مسلم بن حجاج قشیری آمده است. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
ساخته از عائد ویندش درآمد، باژ در آمد مداخل: عایدی صاحب دیوان را روزی ده هزار دینار نوشته اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایدی
تصویر ایدی
جمع ید، دست ها جمع ید دستها دستان
فرهنگ لغت هوشیار
از جلو کشنده ستور مقابل سایق (سائق)، پیشوا راهبر پیشرو، جمع قواد قود قاده قایدین (قائیدن)، سرهنگ سردار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاصدی
تصویر قاصدی
نامه رسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاعدی
تصویر قاعدی
بلخچی (قلیائی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایدی
تصویر ایدی
جمع ید، دست ها، دستان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قاید
تصویر قاید
((یِ))
پیشوا، رهبر، فرمانده، سردار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عایدی
تصویر عایدی
درآمد، مستمری
فرهنگ فارسی معین
امام، بزرگ، پیشوا، زعیم، سلسله جنبان، شیخ، کبیر، مقدم، نقیب
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دخل، درآمد، مداخل، محصول، سود، رزق
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خواستگاری، پیغام بری
فرهنگ گویش مازندرانی
طایفه ای در سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
اندازه
فرهنگ گویش مازندرانی
زندانی
دیکشنری اردو به فارسی