جدول جو
جدول جو

معنی قاوردیان - جستجوی لغت در جدول جو

قاوردیان
(وُ)
نام حکومت و دولتی است که بنیادگذار آن قاوردبن چغری بیک برادر الب ارسلان است. و پس از او حکومت به فرزندان وی رسید. این دولت یکصد و پنجاه سال ادامه یافت. (433- 583 هجری قمری). و بدست ملک دینار منقرض گردید. (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 537)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فروردیان
تصویر فروردیان
فروردگان، جشنی که در قدیم ایرانیان در پنج روز آخر سال یا پنج روز اول سال برپا می کردند، جشنی که روز نوزدهم فروردین یا فروردین روز می گرفته اند
فروردجان، پوردگان، فوردگان، فوردیان، پروردگان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فوردیان
تصویر فوردیان
فروردگان، جشنی که در قدیم ایرانیان در پنج روز آخر سال یا پنج روز اول سال برپا می کردند، جشنی که روز نوزدهم فروردین یا فروردین روز می گرفته اند
فروردجان، پوردگان، فوردگان، پروردگان، فروردیان
فرهنگ فارسی عمید
از نسل ساریدبن زبولونند، (سفر اعداد 26:26) (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(وَ لَ)
از قرای طبرستان. (معجم البلدان). اکنون دهی به این نام نیست
لغت نامه دهخدا
(قُ رَ)
شهری است از خراسان: طولش ازجزایر خالدات ’فب’ و عرض از خط استوا ’لح’، کیقباد اول کیانیان ساخت. شهری کوچک است و قصبات نویده و واشجرد و شومان از توابع اوست. هوای گرمسیری دارد و دراو زعفران بسیار بود. (نزهه القلوب ج 3 ص 156). ولایت و شهری است بر کنار جیحون فوق ترمذ و میان آن وختل. این شهر از ترمذ کوچکتر است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(دَ گُ دَ / دِ)
معنی ترکیبی آن خدادان و حاکم شناس باشد. (آنندراج) (برهان)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
نام دهقانی مالک زمینی که شهر واسط بر آن بنا شده است. (الکامل ابن اثیر از حاشیۀ مجمل التواریخ و القصص ص 516)
لغت نامه دهخدا
نام دهی است در طرف غربی و یک فرسخی واسط، (برهان)، یاقوت گوید از نواحی شرقی واسط و به یک فرسنگی آن است، از آنجاست احمد بن محمد بن علی بن الحسین انطاکی ابوالعباس معروف به ابن طلائی که پیری صالح و اهل قرآن بود، ببغداد در آمد و از ابی القاسم اسماعیل بن احمد سمرقندی و دیگران سماع حدیث کرد و به داوردان باز گردید و آنجا بریاضت و مجاهدت عمر گذارد و در 455 هجری قمری درگذشت، (معجم البلدان)، در داوردان دیری منسوب به حضرت حزقیل هست، (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
دهی از دهستان چارکی بخش لنگۀ شهرستان لار. در 66 هزارگزی شمال باختر لنگه. سکنه 121 تن. محصول خرما. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7). دوفرسخ ونیم میانۀ شمال و مشرق چارک است. (از فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(وو)
بنا بتعبیر نظامی گنجوی منسوب به داود سلجوقی یعنی داود بن محمود بن ملکشاه سلجوقی از سلاجقۀ بزرگ است که از شوال 525تا جمادی الاخرۀ 526 هجری قمری سلطنت داشته است. بدین توضیح که نظامی در اقبالنامه، که آنرا بنام ملک عزالدین مسعود بن ارسلان سلجوقی حاکم موصل ساخته است، در ذکر نسب ممدوح یعنی در ذکر از پدر و جد او داود سلجوقی و محمود سلجوقی به نسبت داودیان و محمودیان تعبیر میکند و ابیات وی در این باره چنین است:
سر سرفرازان و گردنکشان
ملک عزدین قاهر شه نشان
طرفدار موصل به فرزانگی
قدرخان شاهان به مردانگی
چو محمود با فر و فرهنگ و شرم
چو داود ازو گشته پولاد نرم
به طغرای دولت ز محمودیان
بتوقیع نسبت ز داودیان.
(اقبالنامه چ وحید ص 30)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
دهی از دهستان حومه است که در بخش مرکزی شهرستان فومن واقع است و 533 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(فَرْ وَ دَ)
به معنی فروردگان است که پنج روز آخر سال فارسیان باشد و آن را خمسۀ مسترقه میگویند. (برهان). جشن فروردیان جشن فرودها. (فروهران) است که هنگام فرودآمدن فروهران بزمین محسوب میشود و آن ده روز است از اشتادروز تا انیران روز از اسفندماه و پنج روز گاتها (خرده اوستا تألیف پورداود صص 218-219). رجوع به فروردگان شود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان کنارک چاه بهار در 18هزارگزی باختر راه شوسۀ چاه بهار به ایرانشهر. سکنۀ آن 200 تن. آب آن از چاه باران تأمین میشود. محصول عمده آن ذرت و خرما است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فوردیان
تصویر فوردیان
پنج روز آخر سال خمسه مسترقه
فرهنگ لغت هوشیار
جشن فروردها است که بهنگام فرود آمدن فروهران بزمین محسوب می شود و آن روز ده روز است از اشتاد روز تا انیران روز از اسفند ماه و پنج روز گاتها. توضیح در فرهنگها فروردیان مرادف فروردگان آمده
فرهنگ لغت هوشیار
سلسله ای بومی که به زور و غلبه بر پادوسبانان مدت بیست سال
فرهنگ گویش مازندرانی
این سلسله که از قدیم لقب جرشاه یعنی ملک الجبال به خود داده
فرهنگ گویش مازندرانی