جدول جو
جدول جو

معنی قاقیروس - جستجوی لغت در جدول جو

قاقیروس
سقلولا، زردنباد، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سایروس
تصویر سایروس
(پسرانه)
سیروس یا کوروش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فاسیروس
تصویر فاسیروس
(دخترانه)
نام دختر اردشیر درازدست پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پاپیروس
تصویر پاپیروس
گیاهی از خانوادۀ جگن با ساقۀ بی برگ که در مصر باستان از ریشه اش به عنوان سوخت و مغزش به عنوان خوراک و ساقه اش برای تهیۀ طناب و پارچه استفاده می کردند، ورقه های شبیه مقوا که از این درخت تهیه و به جای کاغذ تا قرن هشتم میلادی برای نوشتن استفاده می شد، کلک، بردی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اخیروس
تصویر اخیروس
گیاهی بیابانی و خودرو شبیه ارزن، با گل های سفید و دانه های ریز و سیاه که در گذشته مصرف دارویی داشته، گندم دشتی، گندم بیابانی
فرهنگ فارسی عمید
ابن صعصعه بن ابی الحریف، محدث است، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
اسقیروس. یونانی ’اسکیروس’ (تهبج سرطانی). رجوع به اسقیروس شود. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). به لغت یونانی هر ورم و آماس صلب و سخت. (برهان) (آنندراج). صلابت. (بحر الجواهر)
لغت نامه دهخدا
لبلاب کبیر، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
به یونانی جاوشیر است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
یا اکیروت. به هندی گردکان را نامند. (یادداشت مؤلف). جوز رومی. (کتاب مفردات قانون ابوعلی سینا). و رجوع به اکهروت شود، تمام مسیر حرکت دود مذکور (دود حاصل از سوختن گاز بنزین در اتومبیل). (از فرهنگ فارسی معین).
- لولۀ اگزوز، لولۀ آهنی یا چدنی که دود حاصل از احتراق را از محل احتراق به خارج رساند
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جوز رومی است. (اختیارات بدیعی از نسخ خطی کتاب خانه لغت نامه). در نسخۀ دیگر اغیرس آمده است. رجوع به اغیرس شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
اخینوس. گندم بیابانی که کشت و درو نشود. نباتیست غیر گندم صحرائی. منبت او کنار آبها شبیه بگیاه ارزن و ثمرش سیاه و ریز و گلش سفید و ثمرش در ادویۀ چشم و گوش مستعمل و با قوت مجففه و محلله و قابضه است. (تحفۀ حکیم مؤمن). گندم دشتی یعنی گندم خودروی را گویند. عصارۀ آنرا با گوگرد و نطرون بیامیزند و در گوش چکانند درد گوش را نافع باشد. (برهان). گندم دشتی آنکه از زمین بغیر زراعت روید و کشتن و درویدن او را معتاد نباشد. (مؤید الفضلاء). و رجوع به اخینوس شود
لغت نامه دهخدا
گمان دارند که همان محلی است که سریحیای تعمید دهنده را در آنجا از تن جدا کردند و آن در مشرق بحیره الموت واقع است، (از قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
قوموس اغریو. قومس اغریو. کمون بری یا شاهترج بری. (از فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
طایری. (از فهرست مخزن الادویه). رجوع به قوقنوس و ققنس شود
لغت نامه دهخدا
کافوریه است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
اشترغازاست. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به قرافینوس شود
لغت نامه دهخدا
کمون بری. (فهرست مخزن الادویه) ، شاه ترج بری. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به قافنوس شود
لغت نامه دهخدا
معرب پاپیروس است، رجوع به فافیر و پاپیروس شود
لغت نامه دهخدا
بردی، پیزر، لخ، اباء، حفا، تک، جگن، چغ (در مازندران)، پاپورس
، ورق پوست گیاه پاپیروس که در قدیم چون کاغذ بکار بود، کتاب خطی بر ورق پوست این گیاه نوشته
لغت نامه دهخدا
(اِ)
از یونانی اسکیرس، تهبج سرطانی. سقیروس
لغت نامه دهخدا
غله ای است که آن را به عربی عدس میگویند، (برهان)، عدس الماء است که نوعی است از طحلب و آن را قاقوسوسطو نیز گویند، (از فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
لاتینی جگن نیل بردی گیاهی از نوع نی که مصریان در قدیم از آن کاغذ مانندی میساختند و بر آن چیز مینوشتند کاغذ مصری
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی گشته دژ آماس، کلن های چنگاری هر ورم و آماس صلب و سخت، تهبج سرطانی تومورهای سرطانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاقوس
تصویر قاقوس
یونانی مچک مژو (عدس)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قراقینوس
تصویر قراقینوس
لاتینی تازی گشته ک خارشتر از گیاهان خار شتر
فرهنگ لغت هوشیار