جدول جو
جدول جو

معنی قاقاطون - جستجوی لغت در جدول جو

قاقاطون
نیلوفر، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اقارون
تصویر اقارون
سوسن زرد، گیاهی چندساله با برگ و ساقۀ بلند، گل های زرد و ریشه ای سرخ رنگ که مصرف دارویی دارد، وجّ، ویرج، اگر
فرهنگ فارسی عمید
از توابع مصر است، مستوفی آرد: هم در آنجا (عجائب المخلوقات) آمده که در قاطون از توابع مصر چشمه ای است آبی از او برمی آید قطرات آن که بر زمین می افتد آتش مینماید، (نزهه القلوب چ بریل ج 3 ص 290)
لغت نامه دهخدا
نوشادر، (تحفۀ حکیم مؤمن)، چیزی است مانند نمک و به فارسی نوشادر گویند و بیشتر سفیدگران به کار برند، (برهان) (آنندراج)، خربزۀ هندی، (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
دهی جزء دهستان منجوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز، در 14هزارگزی جنوب خداآفرین و 24هزارگزی شوسۀ اهر - کلیبر واقع و موقع جغرافیائی آن کوهستانی و گرمسیر و مالاریائی است، 79 تن سکنه دارد، آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
جمع واژۀ قانط در حالت رفعی. رجوع به قانط شود
لغت نامه دهخدا
لبلاب کبیر، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
جمع واژۀ قاسط در حالت رفعی. رجوع به قاسط شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
لغتی است یونانی و بعضی گویند رومی است و آن دوایی است که بفارسی اگر و بعربی عودالوج خوانند و سطبر و گره دار و سفید باشد، قوت باه دهد. (برهان) (آنندراج). ریشه ایست معطر و محرک، آنرا بفارسی اگر و بعربی وج گویند. (ناظم الاطباء) ، زیرک و دانا گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، آگاهانیدن، آتش دادن، آتش جهت کسی جستن، فایده دادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
به لغت رومی، عود هندی. (برهان) (بحرالجواهر) (الفاظ الادویه) (اختیارات بدیعی) (از مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
لبن شبرم. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
قاماریون، رجوع به قاماریون شود
لغت نامه دهخدا
کبابه. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد، در 62هزارگزی شمال الیگودرز و 14هزارگزی خاور شوسۀ شاه زند به ازنا واقع است، موقع جغرافیائی آن جلگه و معتدل است، 1315 تن سکنه دارد، آب آن از چاه و قنات و چشمه است، محصولات آنجا غلات و تریاک و لبنیات و چغندر و باغات انگور و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان قالی و جاجیم بافی است، راه اتومبیل رو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
این واژه در برهان آمده و رومی دانسته شده یلنجوج (عود هندی) عود هندی. توضیح لاتینی کلمه باین معنی پیدا نشد و ما در شیه برهان حدس زده ایم که محرف مسفنطن باشد ولی کلمه اخیر بمعنی انجدان است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقارون
تصویر اقارون
یونانی تازی شده سوسن زرد وچ (وج تازی گشته) وج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاقان
تصویر قاقان
خاقان بنگرید به خاقان ترکی خاقان نبگرید به خاقان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاطون
تصویر قاطون
نوشادر
فرهنگ لغت هوشیار