شبل بن علی بن شبل بن عبدالباقی مکنی به ابوالقاسم و ملقب به صوینی، وی در دمشق از ابوالحسن محمد بن عوف و ابوعبداﷲ محمد بن عبدالسلام روایت شنیده و ابوالفتیان دهستانی و عمر بن عبدالکریم از وی روایت دارند، (معجم البلدان)
شبل بن علی بن شبل بن عبدالباقی مکنی به ابوالقاسم و ملقب به صوینی، وی در دمشق از ابوالحسن محمد بن عوف و ابوعبداﷲ محمد بن عبدالسلام روایت شنیده و ابوالفتیان دهستانی و عمر بن عبدالکریم از وی روایت دارند، (معجم البلدان)
ابوالقاسم عبدالسلام بن احمد بن ابی حرب امام مسجد جامع قیساریه است. وی از سلامه بن منیر مجدلی از ابی احمد بن محمد بن عبدالرحیم بن ربیعه قیسرانی روایت کند. و قیس ارمنازی روایت نوشته و حافظ بن نجار نقل کرده است. (معجم البلدان)
ابوالقاسم عبدالسلام بن احمد بن ابی حرب امام مسجد جامع قیساریه است. وی از سلامه بن منیر مجدلی از ابی احمد بن محمد بن عبدالرحیم بن ربیعه قیسرانی روایت کند. و قیس ارمنازی روایت نوشته و حافظ بن نجار نقل کرده است. (معجم البلدان)
سید ناصربن سلیمان قارون، بحرانی، شاعری بزرگ و ادیبی سخنور بوده در شعر و نثر دستی توانا داشته است، جعفر بن کمال الدین بحرانی گوید، روزی در مسجد سدره در قریۀ حد حفص از قرای بحرین در مجلس درس و بحثی نشسته بودم و عالم و دانشمند عصر سید حسین بن عبدالرؤف در همان مجلس نشسته بود و پهلوی او سید ناصر قارونی قرار داشت ویکی از مدرسین کتاب مشهور قواعد را قرائت میکرد و سپس داستانی از او آورده است، وی هنگامی که در یکی ازسفرها در کشتی نشسته و طوفان سهمگینی کشتی را به کام امواج خروشان سپرد و هرآن بیم غرق شدن میرفته اشعاری سروده است که این چند شعر از آن است: خلیلی لو ذقت النبأ قبل هذه و حدثنی عنها الصدیق المصدق لعمرکما لم ارتحل قید اصبع ولو کنت احیی بالرحیل و ارزق فلا تسلا عنی فانی میت بلا مریه و الملتقی یوم تخلق فان عشت حیاً ثم عدت لمثلها فانی اخوالخرقاء بل انا اخرق، (از سلافه العصر صص 522 - 525)
سید ناصربن سلیمان قارون، بحرانی، شاعری بزرگ و ادیبی سخنور بوده در شعر و نثر دستی توانا داشته است، جعفر بن کمال الدین بحرانی گوید، روزی در مسجد سدره در قریۀ حد حفص از قرای بحرین در مجلس درس و بحثی نشسته بودم و عالم و دانشمند عصر سید حسین بن عبدالرؤف در همان مجلس نشسته بود و پهلوی او سید ناصر قارونی قرار داشت ویکی از مدرسین کتاب مشهور قواعد را قرائت میکرد و سپس داستانی از او آورده است، وی هنگامی که در یکی ازسفرها در کشتی نشسته و طوفان سهمگینی کشتی را به کام امواج خروشان سپرد و هرآن بیم غرق شدن میرفته اشعاری سروده است که این چند شعر از آن است: خلیلی لو ذقت النبأ قبل هذه و حدثنی عنها الصدیق المصدق لعمرکما لم ارتحل قید اصبع ولو کنت احیی بالرحیل و ارزق فلا تسلا عنی فانی میت بلا مریه و الملتقی یوم تخلق فان عشت حیاً ثم عدت لمثلها فانی اخوالخرقاء بل انا اخرق، (از سلافه العصر صص 522 - 525)
کوه اصطیفون، (نخبهالدهر دمشقی ص 22)، این کوه از اقصای چین میگذرد و در دریای ظلمات که آن رازفتی مینامند فرو میرود، در این کوه سرزمین یاقوت وظلمت واقع است، (نخبهالدهر دمشقی ص 22، 23، 131)
کوه اصطیفون، (نخبهالدهر دمشقی ص 22)، این کوه از اقصای چین میگذرد و در دریای ظلمات که آن رازفتی مینامند فرو میرود، در این کوه سرزمین یاقوت وظلمت واقع است، (نخبهالدهر دمشقی ص 22، 23، 131)