- قاطعون(طِ)
جمع واژۀ قاطع در حالت رفعی. رجوع به قاطع شود
معنی قاطعون - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نوشادر، (تحفۀ حکیم مؤمن)، چیزی است مانند نمک و به فارسی نوشادر گویند و بیشتر سفیدگران به کار برند، (برهان) (آنندراج)، خربزۀ هندی، (مهذب الاسماء)
از توابع مصر است، مستوفی آرد: هم در آنجا (عجائب المخلوقات) آمده که در قاطون از توابع مصر چشمه ای است آبی از او برمی آید قطرات آن که بر زمین می افتد آتش مینماید، (نزهه القلوب چ بریل ج 3 ص 290)
نام کوهی است بلند در اندلس نزدیک دانیه که ازمسافت دو روز راه پیدا است، ابوحفص عروضی زکرمی در اشعاری که درباره زکرم سروده است گوید:
ما راجب ٌ مثلی لوکس عدله
لو کان یعدل وزنه قاعوناً،
(معجم البلدان) (الحلل السندسیه ص 110)
ما راجب ٌ مثلی لوکس عدله
لو کان یعدل وزنه قاعوناً،
(معجم البلدان) (الحلل السندسیه ص 110)
از تابع پایناکان، یاردیدگان آنان که یاران پیامبر اسلام را دیده اند جمع تابع. تابعان، آنانکه اصحاب رسول صلی الله علیه و آله را دیده باشند
سرزنش نشده کسی که موردطعن وملامت قرارنگرفته مقابل مطعون. کسی که موردطعن قرارنگرفته مقابل مطعون
