- قاشقاشک
نوعی سبزی صحرایی خوراکی
معنی قاشقاشک - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هواپیمای کوچک که سر و صدای زیاد داشته باشد، هر چیز کهنه و فرسوده مانند رادیو، تلویزیون، اتومبیل، هواپیما و امثال آن ها که بسیار سر و صدا کند
قاشق کوچک، ابزاری کاردمانند با لبۀ کند که برای ساختن خمیر و ضماد یا مالیدن دارو به کار می رود، ابزاری که پزشک برای دیدن گلو بر روی زبان بیمار می گذارد، در موسیقی نوعی ساز مرکب از دو جفت کاسۀ کوچک کم عمق که به وسیلۀ نوار به هم وصل شده اند و با آویزان کردن نوار به انگشت شست و کمک گرفتن از کف دست و انگشتان دیگر، کاسه ها به هم برخورد کرده و آهنگ ایجاد می شود
دهی جزء دهستان عباسی بخش بستان آبادشهرستان تبریز، در 43هزارگزی جنوب خاوری بستان آباد و 4هزارگزی شوسۀ میانه به تبریز و در جلگه واقع و معتدل است، 242 تن سکنه دارد، آب آن از چشمه و محصول آن غلات درخت تبریزی و شغل اهالی زراعت و گله داری است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
(شُ قَ)
لغت نامه دهخدا
کمچه. مضراب سنتور، آلت موسیقی معروف، زدنی به چهار انگشت دست سبابه و وسطی و خنصر و بنصر فراهم آورده چون ناوی
کفچک پشل، زخمه سنتور قاشق کوچک کمچه، مضراب سنتور، سازیست که هنوز در بعضی از شهرهای جنوب ایران متداول است و آن مرکب از دو قطعه چوبست که یک سر آنها مانند قاشق پهن و گود می باشد و طرف گود دو قطعه مزبور مقابل یکدیگر است. گاهی زنگ یا حلقه هایی در قسمت مقعر قرار دهند
((رَ))
فرهنگ فارسی معین
وسیله ای که سر و صدای زیاد و مزاحم داشته باشد، بازیچه ای کودکانه که از آن صدایی شبیه، قارقار برمی خاست
