جدول جو
جدول جو

معنی قاسمی - جستجوی لغت در جدول جو

قاسمی
(سِ)
دهی است از دهستان کیذقان بخش ششتمد شهرستان سبزوار. در 12هزارگزی جنوب خاوری ششتمد و سر راه مالرو عمومی ششتمد واقع است. کوهستانی است و هوائی معتدل و 444 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، میوه جات و شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
قاسمی
(سِ)
نسبت است به قاسم
لغت نامه دهخدا
قاسمی
(سِ)
یوسف، مکنی به ابوالحجاج. از دانشمندان است، و از اوست ’شرح ابوالحجاج یوسف القاسمی’ بر ارجوزۀ سیوطی به نام ’التثبیت فی لیله المبیت’ که به سال 1314 هجری قمری در فاس در 255 صفحه به چاپ رسیده است. (معجم المطبوعات ج 1 ستون 300 و 301 و ج 2 ستون 1483)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قاسم
تصویر قاسم
(پسرانه)
بخش کننده، مقسم، نام پسر پیامبر (ص)، به صورت پسوند و پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدیدمی سازد مانند محمد قاسم، قاسمعلی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قاسی
تصویر قاسی
سخت دل، سنگدل، بی رحم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاسم
تصویر قاسم
قسمت کننده، بخش کننده
فرهنگ فارسی عمید
(قُ)
نسبت است به قاقم:
بلورین تن و قاقمی پشت او.
نظامی
لغت نامه دهخدا
قنه است و آن را بارزد نامند، (فهرست مخزن الادویه) (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(یِ)
قائمی، عفیف. وی به کارهای نیکو و شنیدن حدیث رغبتی فراوان داشت. از خراسان به عنوان رسالت با امام ابواسحاق شیرازی خارج گردید و از ابوالحسن احمد بن محمد بزاز وابوالقاسم علی بن احمد یسری و طبقۀ این دو حدیث شنید و گروهی از استادان و مشایخ ما از او حدیث شنیده اند. سمعانی گوید: گمان میبرم که وی در حدود سال 490 هجری قمری یا پیش از آن وفات یافته. (الانساب سمعانی)
(قائمی) صندل بن عبدالله مکنی به ابوالحسین و ملقب به مخلص مردی جلیل القدر است. وی از ابوالحسن احمد بن محمد یفور بزاز روایت کند و ابوالمعمر انصاری از وی روایت دارد. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(یِ)
قائمی. نسبت است به قائم بامراﷲ خلیفۀ عباسی. قائم بامراﷲ را خادمانی بود که از وی حدیث شنیدند و به وی منسوب شدند. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
نام اسبی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قُ می ی)
تاج الدین وحید معاصر عوفی بوده است و عوفی گوید: و از تاج الدین وحید قاقمی شنیدم در نیشابور میگفت این دو رباعی سید صدرالدین گفته است در ایام جوانی... رجوع به لباب الالباب چ اوقاف گیپ ج 1 ص 143، و تاج الدین وحید در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
زعفران است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
یکی از بلاد شمال هند قدیم بر طبق سنگهت. (ماللهند بیرونی ص 156)
لغت نامه دهخدا
(سِ می یَ)
از فرق زیدیه اصحاب قاسم بن ابراهیم بن طباطبا الرسی (متوفی سال 264 هجری قمری) از ائمه زیدیۀ یمن صاحب کتبی بر رد رافضه و رد کتابی منسوب به ابن المقفع. (خاندان نوبختی ص 261 به نقل از الفهرست ص 193و شرح حال ابن مقفع تألیف عباس اقبال ص 62 و 64)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قاسنی
تصویر قاسنی
بارزد قنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاقمی
تصویر قاقمی
منسوب به قاقم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسمی
تصویر اسمی
منسوب به اسم، معروف با اسم و رسم صاحب اسم و عنوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاسمین
تصویر قاسمین
جمع قاسم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاسی
تصویر قاسی
سخت و سیاهدل، سنگدل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاسم
تصویر قاسم
بخش کننده، قسمت کننده، توزیع کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاسم
تصویر قاسم
((س))
بخش کننده، قسمت کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قاسی
تصویر قاسی
سنگدل، بی رحم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسمی
تصویر اسمی
Nominally
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اسمی
تصویر اسمی
nominalement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از اسمی
تصویر اسمی
номинально
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اسمی
تصویر اسمی
nominal
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اسمی
تصویر اسمی
номінально
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اسمی
تصویر اسمی
nominalnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اسمی
تصویر اسمی
名义上地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اسمی
تصویر اسمی
nominalmente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اسمی
تصویر اسمی
nominalmente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اسمی
تصویر اسمی
nominalmente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از اسمی
تصویر اسمی
nominaal
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از اسمی
تصویر اسمی
โดยชื่อเท่านั้น
دیکشنری فارسی به تایلندی