جدول جو
جدول جو

معنی قارلق - جستجوی لغت در جدول جو

قارلق
(لُ)
دهی است از دهستان کنگاور بخش کنگاور شهرستان کرمانشاهان. در 12000گزی جنوب خاوری کنگاور و 3000گزی شمال شوسۀ نهاوند و در دامنۀ کوه واقع است. هوای آن سرد و معتدل است. 766 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و چشمه و محصول آن غلات آبی و دیمی و حبوبات و چغندر قند و پنبه و بادام و قلمستان و میوه جات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. در زمستان از ایل یارم طاقلو ترک زبان از ملایر گله های خود را به این آبادی و شورچه می آورند. از شورچه و شوسۀ نهاوند اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دهی است جزء دهستان ابهررود بخش ابهر شهرستان زنجان، در 15هزارگزی شمال خاوری ابهر و 6هزارگزی راه آهن زنجان، موقعیت جغرافیائی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است، 336 تن سکنه دارد، آب آن از قنات و محصولات آن غلات و انگور و شغل اهالی زراعت است، راه مالرو دارد، و از حدود قهوه خانه شناط اتومبیل میرود، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
ده کوچکی است ازدهستان مزدقانچای بخش نوبران شهرستان ساوه، سکنۀ آن 30 تن است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ص 157)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
کوهی است در آسیای صغیر در ایالت ادرنه در شهرستان کوملجنه و در شمال غربی آن شهرستان از شرق به غرب به طول 25هزارگز کشیده شده و در حکم دنبالۀ کوه دسیوط است. از شمال و غرب با شعب رود خانه قره چای و از شرق و جنوب با مجرای قره جه سو از سایر جبال جدا شده و به صورت منفردی دیده میشود بلندترین قلۀ آن 1900 گز ارتفاع دارد. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
دهی است جزء دهستان قره پشلو بخش مرکزی شهرستان زنجان. در 57هزارگزی شمال باختری زنجان و 12 هزارگزی راه عمومی خلخال. موقعیت جغرافیائی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. 175 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و زه آب رود خانه محلی و محصولات آن غلات و انگور و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
دهی است از دهستان درجزین بخش رزن شهرستان همدان. در 44هزارگزی خاوررزن و 8هزارگزی شمال راه عمومی رزن به نوبران. موقعیت جغرافیائی آن کوهستانی و سردسیر است. 775 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و صیفی و حبوبات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان قالی بافی است. راه مالرو دارد. در تابستان اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
دهی است از دهستان گرمخان بخش حومه شهرستان بجنورد. در 12هزارگزی شمال خاوری بجنورد سر راه شوسۀ عمومی بجنورد به قوچان و در جلگه واقع است. هوای آن معتدل میباشد. 78 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و محصولات آن غلات و بنشن و تریاک و میوه جات و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
دهی است از دهات استرآباد رستاق که به موجب وقفنامۀ کهنه ای (به تاریخ 989 هجری قمری) که فعلاً در دست سادات شیرنگ است در ناحیۀ فخر عمادالدوله واقع است. این ده مشتمل بر دو ناحیه است: قارلق علیا قارلق سفلی. (از ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 170)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
کوهی است در قسمت غربی مغولستان و در منتهای سلسله جبال تیان شان و در میان 91 درجه و 30 دقیقه و 93 درجۀ طول شرقی کشیده شده است و به طوری که از نام آن پیداست قلل آن در تمام سال مستور از برف است. بلندترین قلۀ آن ’اومیرواتدور’ میباشد. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
ترکی بویه دان کشکول کیسه یا جعبه کوچک زرین مرصع به شکل قایق که در آن دستمال عطر و ادویه مقوی می گذاشتند. در عصر صفویه مهتر (رئیس خواجگان شاه) همیشه آن را بر کمر خود می بست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قابلق
تصویر قابلق
((لُ))
کیسه یا جعبه کوچک زرین مرصع به شکل قایق که در آن دستمال، عطر و ادویه مقوی می گذاشتند
فرهنگ فارسی معین
قرق جای قرنطینه شده، سفت محکم
فرهنگ گویش مازندرانی