جدول جو
جدول جو

معنی قارق - جستجوی لغت در جدول جو

قارق
قرق جای قرنطینه شده، سفت محکم
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طارق
تصویر طارق
(پسرانه)
ستاره صبح، نام سوره ای در قرآن کریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قارن
تصویر قارن
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر کاوه آهنگر و سپهدار فریدون پادشاه پیشدادی، نام یکی از خاندانهای بزرگ در دوره اشکانیان، نام پسر قباد و برادر انوشیروان پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خارق
تصویر خارق
پاره کننده، ازهم درنده، شکافنده، ویژگی آنچه عادت و نظام عمومی و طبیعی را بر هم می زند، معجزه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاره
تصویر قاره
هر یک از قطعات پنج گانۀ وسیع و پیوستۀ خشکی های زمین مثلاً قارۀ آسیا، قارۀ اروپا، برّه
قارۀ سیاه: کنایه از افریقا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قارع
تصویر قارع
کوبنده، کوبندۀ در، فال زننده، به قرعه، قرعه کشنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سارق
تصویر سارق
دزد، کسی که مال دیگران را بی خبر و پنهانی ببرد، آنکه چیزی از دیگران بدزدد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قایق
تصویر قایق
کشتی کوچک پارویی یا موتوری، کرجی، زورق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قارح
تصویر قارح
ریش کننده، زخم زننده،، ستور تمام دندان، چهارپایی که دندان های نیش او درآمده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قارب
تصویر قارب
قایق، کرجی، کشتی کوچک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاتق
تصویر قاتق
چیزی که با نان بخورند مانند ماست، پنیر و دوغ، نان خورش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فارق
تصویر فارق
ویژگی آنچه دو چیز را از هم جدا می کند، جدا کننده، ممّیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چارق
تصویر چارق
نوعی کفش چرمی با بندها و تسمه های دراز که بندهای آن به ساق پا پیچیده می شود، چارغ، شمل، شم، پاتابه، پاتوه، پای تابه، پالیک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طارق
تصویر طارق
هشتاد و ششمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۲۲ آیه، درشب آینده، به شب پیدا شونده، آینده در شب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بارق
تصویر بارق
برق زننده،، برق دار، درخشان، تابان، ویژگی ابر برق دار
فرهنگ فارسی عمید
دهی است از دهستان جعفربای بخش گمیشان شهرستان گنبدقابوس، در 12هزارگزی خاور گمیشان طرفین رود خانه گرگان و دردشت واقع و هوای معتدل مرطوب مالاریایی دارد و دارای 2000 تن سکنه است، آب آن از رود خانه گرگان و محصولات آن غلات، صیفی، حبوبات و لبنیات است، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالیچه و گلیم بافی و نمدمالی است، دبستان و راه فرعی و پل چوبی روی رود خانه گرگان دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(رُ رِ)
آب تنک در دریا یا در رود که بسیاری نباشد آن را، شراب تنک، شمشیر بسیارآب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان قوریچای بخش قره آغاج شهرستان مراغه، در 23هزارگزی شمال باختری قره آغاج و نه هزارگزی جنوب شوسه مراغه به میانه، زمین آن کوهستانی، هوای آن معتدل است و 55 تن سکنه دارد، مذهب آنان شیعه و زبانشان ترکی است، آب آن از چشمه سارها، محصول آن غلات و نخودو شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از غارق
تصویر غارق
غرق شده
فرهنگ لغت هوشیار
رمنده خر و ماده شتر، رمیده از درد زایمان، جدا کننده، ابر جدا ابرتک، بزرک (کتان از سریانی به تازی رفته است) از گیاهان آنکه میان حق و باطل فرق گذارد، جدا کننده ممیز، تفاوت بین دو امر، کتان
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی ترشی چاشنی، نانخورش، ماست ماست، ناخورش ادام، ترشیی که بر آشها زنند چاشنی یا قاتق نان خود بهم رسانیدن، چیزی از کسب حلال بهم رسانیدن و از پریشانی در آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاپق
تصویر قاپق
ترکی دار کدو دارکدو برجاس قپق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاری
تصویر قاری
خواننده قرآن یا کتاب آسمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طارق
تصویر طارق
در شب پیدا شونده
فرهنگ لغت هوشیار
کوه کوچک مستدیر، سنگ بزرگ، کوهک خرد جدا از کوهها، خشکی بزرگ در میان آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شارق
تصویر شارق
طالع، بر آینده، روشن، تابان
فرهنگ لغت هوشیار
پاره کننده از هم درذنده، بر هم زننده شورنده، ناجور پاره کنه از هم درنده، آنچه که بر خلاف نظم عمومی و جریان طبیعی امور باشد هر چه که نظام عمومی را بر هم زند، جمع خوارق. یا خارق عادت. آنچه که بر خلاف عادت باشد خارق العاده، امری عجیب و غیر معتاد که از پیغمبر امام و یا ولی سر زند معجزه: کرامت خارق العاده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چارق
تصویر چارق
کلمه ترکی، نوعی کفش است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سارق
تصویر سارق
دزد، برگیرنده چیزی به نهادن و به حیله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارق
تصویر بارق
تابان، ابر درخشار برق زننده درخشنده تابان، ابر با برق و درخشنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقارق
تصویر رقارق
آب کم: در رود یا دریاچه، جامه نازک، شمشیر درخشان، می آبکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سارق
تصویر سارق
دزد، راهزن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قاره
تصویر قاره
خشکاد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قاشق
تصویر قاشق
چمچه، کمچه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قایق
تصویر قایق
کرجی، کلک
فرهنگ واژه فارسی سره