جدول جو
جدول جو

معنی قارامران - جستجوی لغت در جدول جو

قارامران
(رِ)
رودخانه ای است بزرگ در ختای. آب قارامران به ولایت ختای آبی بزرگ است که به کشتی باید گذشت. (نزهه القلوب ج 3 ص 218)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ)
ناکام، ناکامیاب، آنکه کامرانی نکرده است، آنکه کامران و شادکام نیست، مقابل کامران، رجوع به کامران شود
لغت نامه دهخدا
(مِ)
دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد. واقعدر 24 هزارگزی شمال باختری اسفراین، و 4 هزارگزی باختر راه شوسۀ عمومی بجنورد به اسفراین. دامنه، هوای آن معتدل، آب آن از رودخانه و قنات، و محصول آن غلات، بنشن، پنبه، زیره، تریاک و میوه است، 545 تن سکنه دارد که به زراعت و مالداری مشغولند. دبستان دارد. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
حاکم نشین کانتن ’گارون علیا’ ناحیۀ ’تولوز’، جمعیت 1539 تن
لغت نامه دهخدا
نام قریه ای است به یک فرسنگی نسا در خراسان، (از معجم البلدان ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
ابن نوره. نخستین کس از حکمرانان خاندان قرامانیان است که حوالی سال 654 ه. ق. به حکومت رسید و به سال 678 وفات یافت. (معجم الانساب زامباور ج 2 ص 236). رجوع به قرامانیان شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناکامران
تصویر ناکامران
ناکامیابناکام دیده مقابل کامران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قارمان
تصویر قارمان
گارمون بنگرید به گارمون گارمون
فرهنگ لغت هوشیار