جدول جو
جدول جو

معنی قاراطیا - جستجوی لغت در جدول جو

قاراطیا
خرنوب شامی است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قاراسیا
تصویر قاراسیا
آلبالو، میوۀ سرخ رنگ، گرد وکوچک با طعم ترش و مطبوع شبیه گیلاس که مصرف خوراکی دارد
فرهنگ فارسی عمید
(قَ طی ی)
نسبت است به قراطه که از بلاد اندلس میباشد. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(اَ طا)
جمع واژۀ ارطی و ارطاه
لغت نامه دهخدا
(قِ)
بقی بن عاص اندلسی قمراطی. از محدثان است. وی حدیث اخذ کرد و از او حدیث شنیدند و به سال 224 هجری قمری در اندلس درگذشت. (اللباب فی تهذیب الانساب). محدثان با جمع آوری احادیث صحیح و نقد اسناد روایات، مهم ترین منابع دینی مسلمانان را تدوین کردند. این افراد با مطالعه و بررسی دقیق تاریخ نگاری های حدیثی، به طور دقیق احادیث را از هم تفکیک کرده و از آن ها برای تبیین اصول دینی و فقهی استفاده کردند. وجود محدثان در تاریخ اسلام سبب شد تا سنت پیامبر به صورت صحیح و قابل اطمینان به مسلمانان منتقل شود.
لغت نامه دهخدا
(قِ)
نسبت است به قمراط. (اللباب). رجوع به قمراط شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
آلو. (ناظم الاطباء). درختی است چون آلو که بار آن شبیه انگور سیاه است و در مصر آن را شفتالوی خرس (خوخ الدب) نامند. (از اقرب الموارد). و رجوع به قراصیا شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
قراسیا. (ناظم الاطباء). بمعنی قارآسیا باشد که آلوبالو است و آن را آلی بالی و آلوی ابوعلی نیز گویند و آن سه قسم باشد شیرین و ترش و عفص. شیرین آن شکم براند و ترش آن تشنگی را فرونشاند و عفص آن شکم ببندد و معرب آن جراسیا است و بجای صاد سین مهمله نیز آمده است. (از برهان) (آنندراج). قراصیا اسم رومی است و به عربی حب الملوک و به فارسی آلوبالو نامند و گیلاس قسم شیرین اوست و آلوبالودر دوم سرد و در اول خشک و قابض و مسکن تشنگی و حدت خون و صفرا و مقوی معده و رافع غثیان و التهاب و دانۀ او را چون شیره گرفته با عشر آن رازیانه بنوشند جهت سنگ مثانه و حرقهالبول بی عدیل و خشک او قابض تر وچون مغز دانۀ او را با پنبۀ کهنه نرم کوفته فتیلهای باریک ساخته در احلیل بگذارند رافع جراحت مجاری بول و منتفی بول المده و حرقهالبول است و گیلاس در اول سرد و تر و ملین طبع و سریعاستحال به خلط غالب و محرک باه محرورین و بعد از طعام مورث شجمه و مضعف معده و جهت خشونت حلق و شش مفید است و مصلحش جوارشات و صمغ هر دو گرم و خشک و جالی و مغری و در قطع سرفه مجرب و مقوی باه و مفتت حصاه و محرک اشتها و رافع خشونت حلقوم و التیام دهنده زخمهای باطنی و ضماد او جهت نیکوئی رخسار مؤثر و اکتحال آن مقوی بصر و رافع جرب چشم و قدر شربتش یک مثقال است. (تحفۀ حکیم مؤمن).
به پارسی آلوبالو گویند آنچه حلو است گرم و تر است در دوم معده راست کند و شکم براند و نعوظ آرد و غذا را فاسد گرداند و آنچه ترش است سرد و خشک است در دوم تشنگی بنشاند و شکم ببندد و آنچه عفص است سرد و خشک است در اول طبیعت را قبض کند و مرطوب مزاج را سودمند آید. حامض بارد، یابس ملین الطبع و صمغه یقوی البصر. و شرب مثقال منه معالشراب یفتت الحصاه. (بحر الجواهر)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
درختی است کوهی. برش همچو زیتون قابض است و مجفف و مدمل جهت ریشهای بزرگ و پرگوشت کننده زخمهای ریزه. (منتهی الارب) (از آنندراج). نام درختی کوهی که میوۀ آن سرخ وقابض است. (ناظم الاطباء). نام درختی است بزرگ، و آن در کوههای سردسیر روید. برگ آن مانند برگ آزاددرخت و میوۀ آن شبیه به زیتون باشد لیکن درازتر از زیتون است و چون برسد سرخ شود. اسهال را بغایت نافع است. (برهان). درختی است بزرگ در کوهستان سردسیر روید و ورق وی مانند ورق زیتون آزاددرخت بود و ثمر وی مانند زیتونی دراز و چون نارسیده بود سبز بود و چون رسیده گردد سرخ گردد مانند خون، و آن را خورند و در طعم وی عفوصتی تمام بود و طبیعت آن گرم و قابض بود و موافق اسهال شکم و قرحۀ امعاء بود و چون در طبخ کنند و بخورند و در نمک آب نهند مانند زیتون و رطوبتی که از ورق وی چون تر بود حاصل گردد بسوزانند و بر قوبا مالند نافع بود. (از اختیارات بدیعی). زقال اخته است. (تحفۀ حکیم مؤمن). راهن. آل. سرخک. قرنوس. طاقدانه
لغت نامه دهخدا
(قَ)
نام کتابی از افلاطون. (عیون الانباء)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
جمع واژۀ قرطاس. (منتهی الأرب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نی ی)
نسبت است به قاران. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
فرح بن سهیل بن فرح، از اهل مصر، وی از عبداﷲ بن وهب روایت کند، در محرم سال 238 هجری قمری وفات یافت، (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
جمع واژۀ قریه: و کان ذاسطوه... و ثروه... و ممالیک... و القرایا و الاملاک. (معجم الادباء یاقوت چ مارگلیوث ج 2 ص 53). و اعاد علی ّ سهاماً فی ثلث قرایا بالراذان. (معجم الادباء چ مارگلیوث ص 56)
لغت نامه دهخدا
بعضی گفته اندکه آن بقلهالاوجاع است و شاید غیر از آن باشد، نباتی است برگ آن سفید و بزرگ و ساقی از وسط برگ آن ایستاده روئیده و بر آن گلی است شبیه به گل نباتی که آن را بروانیا نامند و چون گل آن ریخت حبی از آن ظاهر میگردد و آن را بیخی است باقوت، مجففه و بی لذع، این گیاه در کوهستان میروید، طبیعت آن گرم و تر است، آشامیدن نقوع بیخ آن در شراب و مضغ آن نیز ناشتا جهت رفع خشونت قصبۀ ریه و مری و سرفه نافع، جهت آنکه جوهر آن غلیظ است و چون مانند کتیرا در شراب بخیسانند که غلیظ گردد و یا لعوق از آن سازند و یا مضغ نمایند، بیخ آن را از آن عصاره ای برمی آید و نافع است امراض مذکوره را و قائم مقام رب ّالسوس است، و حب آن را چون نرم بکوبند و با قیروطی ممزوج نموده بر صورت بمالند باعث تجدید و مانع لذع و تشنج آن است، (مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
گالاسی، ناحیتی در آسیای صغیر که توسط گل ها اشغال شد (278 قبل از میلاد) و در 25 قبل از میلاد مطیع رومیان گردید: والنبات الذی ینبت بقیادوقا (قبادوقیا) و بالبلاد التی یقال لها عالاطیا (غالاطیا) التی به آسیا ... (ابن البیطار: حرمل) تکون (زبد البحیره) بالبلاد التی یقال لها عالاطیا (غالاطیا) و هی بلاد الافرنج (ابن البیطار: زبدالبحیره) و رجوع به ابن البیطار ذیل اسطوخودوس و به ترجمه لکلرک (همین مورد) شود
لغت نامه دهخدا
اسم خشخاش مقرن است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
نام طائفه ای ازطوائف ترکمن ایران، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 104)
لغت نامه دهخدا
لوله ای که از فلزی نرم کنند چون سرب و قلع و در قضیب فروبرند مداوای پاره ای بیماری ها را، میل اخراج بول، مبوله، مسبار جراح، سند، مأخوذ از یونانی کاثتر و معنی آن به یونانی شونده یا فروشونده است، رجوع به قانون ابوعلی سینا چ تهران ص 268 س 18 شود
لغت نامه دهخدا
نام ایالتی است در مجارستان که مابین دو نهر دراوه و دانوب واقع گشته است، طولش 88 و عرضش 66 هزارگز میباشد، و مرکزش قصبۀ فنف کیرش (یعنی پنج کلیسا) میباشد، (از قاموس الاعلام ترکی ج 2)
لغت نامه دهخدا
قراطیا و قراصیا به سریانی و یونانی خرنوب شامی است. (فهرست مخزن الادویه). محرف قراصیا است. رجوع به قراصیا و قراسیا شود
لغت نامه دهخدا
میوه ای باشد شبیه به گیلاس و آن را به فارسی آلی بالی گویند لیکن به آلوبالو شهرت دارد، گویند تازۀ آن شکم براند و خشک شدۀ آن شکم ببندد و صمغ آن سرفه را و چکانیدن شیرۀ مغز دانۀ آن بر آلت مردی سوزاک را نافع است، (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
کرویا است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
مرزیهیدن مرخشگان زبانزد اخترماری (مرخشه نحس) یونانی تازی گشته زغال اخته از گیاهان زغال اخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قراصیا
تصویر قراصیا
یونانی تازی گشته آلبالو گیلاس از گیاهان آلبالو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قراسیا
تصویر قراسیا
آلبالو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاقالیا
تصویر قاقالیا
یونانی تازی گشته بنگرید به ککالیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاراسیا
تصویر قاراسیا
لاتینی تازی گشته آلبالو از گیاهان آلبالو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قراطیس
تصویر قراطیس
جمع قرطاس، رخنه ها، کاغذها
فرهنگ لغت هوشیار