جدول جو
جدول جو

معنی قاتل - جستجوی لغت در جدول جو

قاتل
آدمکش، آدم کش
تصویری از قاتل
تصویر قاتل
فرهنگ واژه فارسی سره
قاتل
کسی که دیگری را بکشد، کشنده
تصویری از قاتل
تصویر قاتل
فرهنگ فارسی عمید
قاتل
کسی که انسان یا حیوان را بکشد و جانداری را بی جان نماید، قتل کننده، آدمکش، خونخوار
فرهنگ لغت هوشیار
قاتل
((تِ))
کشنده
تصویری از قاتل
تصویر قاتل
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تقاتل
تصویر تقاتل
یکدیگر را کشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقاتل
تصویر مقاتل
کشتار کننده، کارزار کننده، جنگجو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقاتل
تصویر مقاتل
مقتل ها، جاهایی که کسی در آن کشته شده، جاهای کشتن، جمع واژۀ مقتل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقاتل
تصویر تقاتل
یکدیگر را کشتن، با هم جنگ کردن، کارزار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقاتل
تصویر مقاتل
مقاتله و کارزار کننده، با هم کارزار کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقاتل
تصویر تقاتل
((تَ تُ))
یکدیگر را کشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقاتل
تصویر مقاتل
((مُ تِ))
جنگجو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قابل
تصویر قابل
در خور، درخور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قابل
تصویر قابل
(پسرانه)
شایسته، لایق، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از راتل
تصویر راتل
سمورک از جانوران لاتینی تازی گشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساتل
تصویر ساتل
چکه چکیده دارویی است مانند کمای خشک مستعمل در طب قدیم روشنک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاتل
تصویر خاتل
خدعه کننده، مکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاتل
تصویر شاتل
دانه ای سرخ یا سیاه رنگ به اندازه باقلا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاتل
تصویر خاتل
خدعه کننده، مکار، حیله گر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قافل
تصویر قافل
بازگردنده، بازگردنده از سفر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قالت
تصویر قالت
سخن، گفتار، سخن شایع میان مردم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساتل
تصویر ساتل
شاتل، روشنک، دانه ای به اندازۀ باقلا، به رنگ سرخ یا سیاه که مصرف دارویی داشته و در هند می روید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قتال
تصویر قتال
جنگیدن و کشتن، جنگ کردن، کارزار، پیکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاتل
تصویر شاتل
روشنک، دانه ای به اندازۀ باقلا به رنگ سرخ یا سیاه که مصرف دارویی داشته و در هند می روید، ساتل
فضاپیمایی بال دار برای بردن فضانوردان به ایستگاه های فضایی و بازگرداندن آن ها که می تواند روی زمین بنشیند
شاتل فضایی: فضاپیمایی بال دار برای بردن فضانوردان به ایستگاه های فضایی و بازگرداندن آن ها که می تواند روی زمین بنشیند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاتق
تصویر قاتق
چیزی که با نان بخورند مانند ماست، پنیر و دوغ، نان خورش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاحل
تصویر قاحل
خشک
فرهنگ لغت هوشیار
از قاتمق ترکی در هم گل ام (گویش نایینی) گل هم (گویش تهرانی) مخلوط درهم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاتم
تصویر قاتم
سیاهگون
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی ترشی چاشنی، نانخورش، ماست ماست، ناخورش ادام، ترشیی که بر آشها زنند چاشنی یا قاتق نان خود بهم رسانیدن، چیزی از کسب حلال بهم رسانیدن و از پریشانی در آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
زفت ژکور (بخیل)، زین زین استوار، بویناک گوشت، سپر خوش ساخت، سخت گیر بر زن و فرزند پستانداریست از راسته سم داران جزو دسته فردسمان که دارای اصالت نوعی نیست فقط یک گونه است که از جفتگیری الاغ نر با مادیان حاصل می شود. و چون اسپرمهای قاطر نر قادر به بارور کردن تخمک قاطر ماده نیست بدین جهت قاطر در بین چهارپایان اهلی نتوانسته است اصالت نوعی حاصل کند. به عبارت دیگر برای به دست آوردن قاطر همیشه باید از الاغ نر و مادیان استفاده کرد ولی تخمکهای قاطر ماده بوسیله اسب نر یا الاغ نر بارور می شوند. اما نتیجه حاصل از لحاظ استفاده به هیچوجه خوب نیست زیرا اولا این نتیجه ها اهمیت قاطر را ندارند ثانیا در مدتی کمتر از عمر طبیعی زنده می مانند ثالثا قاطر ماده غالبا سقط می کند. قاطر از حیث هیکل و قد شباهت کاملی باسب دارد منتهی ضخامت سر و گوشهای نسبتا دراز و دم کم مو و ران باریک و سم کوچکش آن را بالاغ نزدیک می نماید. رنگ قاطر عموما به پدر می رود و صدایش نیز شبیه الاغ است. قاطر بواسطه بار برداری و مقاومت در برابر امراض و روش متین و محکمی که دارد در اغلب نقاط دنیا تربیت و نگهداری می شوند. قاطر تنها حیوانی است که بدون مخاطره باریکترین راههای کوهستانی را با کمال چابکی و مهارت طی می کند. نکته مهمی که در بر - قراری تعادل جسم قاطر دخالت کلی دارد بزرگی مخچه و مغز میانی وی است. چه قسمتهای مذکور در قاطر رشد بیشتری تا اسب و الاغ دارند و نگهداری تعادل بدن هم مربوط بهمین قسمت از دستگاه مرکزی اعصاب است استر. توضیح در اینجا بی مناسبت نیست که ذکری از خرپوزگی بشود. و آن نتیجه جفتگیری اسب نر با ماچه الاغ است. بطور کلی خرپوزگی اهمیت قاطر را ندارد و از حیث هیکل و قامت هم کوچکتر است و از حیث هیکل و گوش با الاغ یعنی مادرش شبیه است لیکن سرش به مناسبت باریکی و لاغری و رانش بر اثر عظمت و دمش به واسطه آنکه سراسر دارای مو است و بالاخره صدای شیهه مانندش باسب شبیه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قافل
تصویر قافل
باز گردنده از سفر، خشک پوست، مرد خشک دست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاصل
تصویر قاصل
شمشیر بران، زبان گزنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قابل
تصویر قابل
پذیرا، قبول کننده، مستعد، قبول، پذیرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قالت
تصویر قالت
گفتار قال، قال مقابل حال: و قالت و حالت آن بنده همه کرامات گردد
فرهنگ لغت هوشیار
با یکدیگر کارزار کردن، محاربه، مقاتله بسیار کشنده، بسیار قتل کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قائل
تصویر قائل
سخنگو
فرهنگ لغت هوشیار