جدول جو
جدول جو

معنی قابجی - جستجوی لغت در جدول جو

قابجی
دروازه بان، دربان سرای، (دزی ج 2 ص 295)، قاپوچی، رجوه به قاپوچی شود
لغت نامه دهخدا
قابجی
حاجب دربان بواب
تصویری از قابجی
تصویر قابجی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بِ)
شاعر شیرازی (و یا ترشیزی). که دارای طبع خوب بوده و خود را به صورت مردم سپاهی می آراسته و در آخر کار از این سپاهیگری متقاعد گشته و به گوشۀ بی توشۀتوکل نشسته در اوائل حال هجو مردم بسیار میکرده در آخر از این کار نیز توبه کرده و این مطلع از اوست:
عجب نبود ز لطف ار زانکه بنوازی غریبان را
نوازش زآنکه رسم و عادت خوبی است خوبان را.
و اتفاقاً در این شعر هجو خود کرده که با وجودی که مزه ندارد قافیه هم معیوب است. (ترجمه مجالس النفائس ص 66 و 240)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
تحصیل مالیات دیوانی کردن: اکثر اوقات به صاحبجمعی و قابضی قیام مینمود. (دستور الوزراء ص 453)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
نسبت است به قابس که یکی از شهرهای شمال آفریقا است
لغت نامه دهخدا
(بِ)
علی بن عبدالغفار، مکنی به ابوالحسن، سمعانی آورد: من او را در جامع دمشق ملاقات کردم پیرمردی کوتاه قد بود و از سفر حج از راه عراق بصوب وطن مراجعت میکرد من از او چند بیت شعر استفاده بردم. (سمعانی)
عبدالله بن محمد فریاط. ابن ماکولا گوید که ابوزکریا بخاری از او روایت کرده است. (سمعانی)
عیسی بن ابی عیسی، مکنی به ابوموسی منسوب به قابس شمال آفریقا. از علماء است (سمعانی)
نمودبن مسلم قابسی، مکنی به ابومنصور از قابس افریقا (از علماء است). (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
نعت فاعلی از قبو، فراهم آورنده به انگشتان، بلند برآورنده بنا را، چینندۀ زعفران، (از منتهی الارب)، و رجوع به قابیه شود
لغت نامه دهخدا
نام قسمی درم بوده است در قدیم
لغت نامه دهخدا
تصویری از قابضی
تصویر قابضی
در تازی نیامده گیرنده باژ گیر تحصیل مالیات دیوانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قابسی
تصویر قابسی
منسوب به فابس از مردم قابس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قابچی
تصویر قابچی
بنگرید به قاپوچی
فرهنگ لغت هوشیار
پاک شده، سوا شده، کنده شده، انتخاب شده
فرهنگ گویش مازندرانی