جدول جو
جدول جو

معنی قابتورقای - جستجوی لغت در جدول جو

قابتورقای
قابتورقه، صندوقچه، کیسه که نامه ها در آن نهند: و صدرالدین مکتوبی از امیر نوروز به حاجی نارین نوشت در آن باب و پیش او رفت و او را کاسه گرفت و چنانکه واقف نگشت در قا0بتورقای او گذاشت، (تاریخ غازان ص 109)، آن بروات در دست ایشان کهنه شدی، طمع از آن منقطع کرده سالها در قابتورقه و خریطه ایشان بودی، (تاریخ غازان ص 244)
لغت نامه دهخدا
قابتورقای
ترکی مغولی نامه دان، چاشدان (صندوقچه) صندوقچه، کیسه ای که نامه ها را در آن نهند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قابتورقه
تصویر قابتورقه
صندوقچه، کیسه ای که نامه ها را در آن نهند
فرهنگ لغت هوشیار