جمع واژۀ سیف. شمشیرها: میزبانان من سیوف و رماح میهمانان من کلاب و سنور. مسعودسعد. ز رای و عزم تو گردون و دهر از آن ترسد که این کشیده سیوف است و آن زدوده رماح. مسعودسعد. رجوع به سیف شود
جَمعِ واژۀ سیف. شمشیرها: میزبانان من سیوف و رماح میهمانان من کلاب و سنور. مسعودسعد. ز رای و عزم تو گردون و دهر از آن ترسد که این کشیده سیوف است و آن زدوده رماح. مسعودسعد. رجوع به سیف شود
جمع واژۀ فیل. (منتهی الارب) : خیول وفیول سلطان به هدم آن حصار و ردم آن دیوار برجوشیدند. (ترجمه تاریخ یمینی). و صف پیاده را بر هم ریختند چون فیول قبول جراحتها کردند. (جهانگشای جوینی)
جَمعِ واژۀ فیل. (منتهی الارب) : خیول وفیول سلطان به هدم آن حصار و ردم آن دیوار برجوشیدند. (ترجمه تاریخ یمینی). و صف پیاده را بر هم ریختند چون فیول قبول جراحتها کردند. (جهانگشای جوینی)