- فینس
- فرانسوی نرمی، نازکی، تنکی، ریز بینی، تند و تیزی
معنی فینس - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فینو کلاه کرکی یاپشمی سرخ کلاهی که با رنگ های دیگر به ویژه سیاه نیز دیده می شود گاهک زمان کوتاه دم کلاهی پشمی سرخ (غالبا) سفید یا رنگ دیگر که مصریان و بعض هندویان (و سابقا ترکان عثمانی) بر سر گذارند
پارسی تازی گشته فینک با نام کف دریا در پارسی آمده که سنگ مانندی است
ثابت، تغییر ناپذیر
لاتینی تازی گشته راش از گیاهان راش
لاتینی تازی گشته گاونر، بزکوهی آفریکایی
((نِ یا نَ))
فرهنگ فارسی معین
کلاهی پشمی سرخ (غالباً) که مصریان و بعضی هندیان (سابقاً ترکان عثمانی) بر سر می گذارند
ثابت، بدون حرکت
بدون تغییر، ثابت
کلاه سادۀ سفید یا سرخ رنگ که بعضی از مردم مصر بر سر می گذاشتند
ناز، غرور، تکبر، افاده
سازه ای برای ایجاد حصار
نیاز کشنده انگلیسی دیواره پر چین
آب بینی
تکبر غرور
آب بینی، مف
تکبر، غرور