- فیلسوف
- فرزانه
معنی فیلسوف - جستجوی لغت در جدول جو
- فیلسوف
- آنکه دوستدار حکمت باشد و کسی که فلسفه داند
- فیلسوف
- مأخوذ از یونانی به معنی دوستدار حکمت
- فیلسوف
- کسی که نظریه ای فلسفی را ارائه دهد یا دانش کامل دربارۀ فلسفه داشته باشد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فیلسوف بودن
زنبق، سوسن آزاد، سوسن سفید
نام پدر اسکندر مکدونی فیلیپ (فیلق اوس میر لشکر)
پیلسوار
پیلگوش از گیاهان
فیلسوف عصر (لقبی است که بفیلسوفان در جه اول دهند)
یونانی نارون (این واژه پارسی است و با نار تازی هیچ پیوندی ندارد) از گیاهان
فرانسوی درزه زبانزد زمین شناسی، تراک
جمع فیف، کویر ها جا های هموار
فیس کننده افاده کننده
افاده کننده