جدول جو
جدول جو

معنی فیلتن - جستجوی لغت در جدول جو

فیلتن
(تَ)
پیلتن. (فرهنگ فارسی معین). دارای تنی چون پیل. عظیم جثه. بزرگ. زورمند. بسیار قوی مانند فیل، اسب نیرومند و قوی هیکل
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فیلتر
تصویر فیلتر
فیلتر (Filter) در دوربین های سینمایی نقش مهمی در ایجاد اثرات ویژه و تغییر ظاهر تصاویر دارند. این فیلترها عمدتاً برای تنظیم تعادل رنگی، ایجاد تأثیرات استایلیزه، و تأثیرات نورپردازی مورد استفاده قرار می گیرند. در زیر تعدادی از فیلترهای رنگی معمولاً در دوربین های سینمایی مورد استفاده قرار می گیرند:
1. فیلتر ND (Neutral Density) : این فیلتر برای کاهش نور ورودی به دوربین به کار می رود، بدون اینکه تأثیری بر رنگ ها بگذارد. این فیلتر می تواند برای کنترل نورپردازی و استفاده در شرایط نوری روز و پرنور بسیار مفید باشد.
2. فیلتر Polarizer : این فیلتر برای کاهش بازتاب نور از سطح های غیر فلات و افزایش رنگ و شفافیت آنها به کار می رود. این فیلتر می تواند رنگ ها را عمیق تر و تصاویر را متفاوت تر نشان دهد.
3. فیلترهای تأثیرات ویژه (Special Effects Filters) : این فیلترها شامل انواع مختلفی از فیلترهای رنگی مانند فیلترهای بخاری، گرد و غبار، آفتابگردانی و ...
ورقه ی نازکی است که رنگ را تغییر می دهد و یا بین نوع نور و حساسیت فیلم رنگی هماهنگی ایجاد می کند. فیلترها انواع گوناگون و کارکردهای متنوعی دارند.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از پیلتن
تصویر پیلتن
بزرگ جثه مانند فیل، پیل پیکر، تناور، تنومند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فیلتر
تصویر فیلتر
پارچه، کاغذ یا وسیله ای دارای مادۀ جاذب برای تصفیه کردن گاز یا مایع، صافی، پالایه، در هنر عکاسی ورقۀ نازک از جنس طلق رنگی که برای تفسیر رنگ نور، در مقابل عدسی دوربین عکاسی قرار می گیرد
فرهنگ فارسی عمید
(لُنْ)
در قرن دوم میلادی میزیست. از مردم فنیقیه بود و چون تألیفات خود را به زبان یونانی نوشت به یونانی معروف گشت. کتاب او در تاریخ فنیقیه است و به نام یکی از حکمای قدیم فنیقیه سان خود خونیاتن نام دارد. از کتاب او قسمتهایی باقی مانده است که مربوط به خلقت و اساطیر است و راوسویوس از وی اقتباس کرده، و از همان قسمتها معلوم است که به ارباب انواع یونانی عقیده داشته است. (از ایران باستان پیرنیا ص 87)
لغت نامه دهخدا
(تْ / تِ)
آلتی برای تصفیۀ آب و مایعات دیگر. صافی. (فرهنگ فارسی معین) ، پنبه ای که بشکل رشته های موازی در ته سیگار قرار دهند تا دود سیگار را اندکی تصفیه کند و رقیق تر سازد
لغت نامه دهخدا
موضعی است نزدیک باب الابواب، و نیز گویند اسم خوارزم است و آن را سپس منصوره و بعد گرگانج خوانده اند، (منتهی الارب)، و پادشاه آن رافیلانشاه نامند، و ایشان نصاری هستند و زبانی مخصوص دارند، (از معجم البلدان)، رجوع به فیل شود
لغت نامه دهخدا
(فَ تَ)
درودگر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پیلتن
تصویر پیلتن
تنومند و بزرگ جثه مانند فیل
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی نارون (این واژه پارسی است و با نار تازی هیچ پیوندی ندارد) از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیللن
تصویر فیللن
فرانسوی یوناندوست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیلتل
تصویر فیلتل
پیلوار توده سترگ
فرهنگ لغت هوشیار
پارچه یا کاغذی که برای تصفیه کردن آب یا مایعی دیگر بکار رود، صافی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیلتن
تصویر پیلتن
((تَ))
عظیم الجثه، زورمند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فیلتر
تصویر فیلتر
((تِ))
ابزاری برای تصفیه آب و مایعات دیگر، صافی، پالایه (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فیلتر
تصویر فیلتر
پالایه
فرهنگ واژه فارسی سره