جدول جو
جدول جو

معنی فیغانون - جستجوی لغت در جدول جو

فیغانون
به رومی سداب است. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به سداب شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اُ)
نام آلتی از آلات موسیقی یونانی و رومی مرکب از سه انبان بزرگ از پوست گاومیش کرده منضم به یکدیگر و بر سر انبان میانین انبان بزرگ دیگری وصل کرده و بر انبان سومی لوله های برنجین تعبیه شده و بر لوله ها سوراخها نهاده به نسبت های معلومه که از آنها آوازهای شادی یا اندوهناک چنانکه خواهند برآرند. (مفاتیح العلوم). نای انبان. رجوع به ارغنون شود
لغت نامه دهخدا
(ئُنْ)
برادر شاه سالامین در زمان خشایارشا بوده که به قول هرودوت در بحریۀ آن روز ایران صاحب نفوذ بوده است. (از ایران باستان پیرنیا ص 793)
لغت نامه دهخدا
به رومی قطران است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
شهریست در دریا که عذرارا در وی بخواستند کشت. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 404) (از اوبهی). نام شهری. (ناظم الاطباء) :
ز دریا به خشکی برون آمدند
ز بر بر سر زیغنون آمدند.
عنصری (از لغت فرس ایضاً).
رجوع به زیفنون شود
لغت نامه دهخدا
(یَ)
جمع واژۀ یمانی. گویند: قوم یمانون، گروه یمنی. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ یمنی و یمانی. (از یادداشت مؤلف). رجوع به یمنی و یمانی شود
لغت نامه دهخدا
ظفرالدین، شاعری از اهل همدان و در خدمت ملکشاه سلجوقی بوده است. این شعر از اوست:
به هنر باش هرچه خواهی کن
نه بزرگی به مادر و پدر است
نافۀ مشک را ببین به مثل
کاین قیاسی بدیع و معتبر است.
(از قاموس الاعلام)
(شیخ...) ابن الداعی بن ظفر الحمدانی القزوینی، مکنی به ابوسلیمان. فقیه صالح از شاگردان ابی علی بن شیخ ابی جعفر طوسی است و او را نظمی لطیف است. (روضات ص 337)
(السید ابی الفضل...) ابن الداعی بن مهدی العلوی العمری الاسترآبادی. فقیه ثقۀ صالح از شاگردان شیخ ابوالفتح کراجکی. (روضات ص 337)
(شیخ...) ابن همام بن سعد الاردستانی. شیخ منتجب الدین در فهرست خویش وی را امام لغت گفته است. (روضات ص 337)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دهی است از بخش الیگودرز شهرستان بروجرد که دارای 508 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله، لبنیات و کاردستی مردم بافتن قالی و جاجیم است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
به معنی خلخال، دختر کالب بن یفنه که پسر عمویش وی را از عثنئیل تزویج نمود، چه کالب با خود شرط کرده بود که هر کس ’دبیر’را به قتل برساند دختر خود را بدو تزویج نماید، پس عثنئیل وی را زده عکسه را به حبالۀ نکاح خود درآوردو پدرش چشمه های فوقانی و تحتانی را با املاک حوالی آنها علاوه بر مهر به وی داد. (از قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
لاتینی فرنود سنجی نامی که بر آموزش های ارستو نهاده اند. سازهایی ذوات اوتار و سازهایی که از تعداد زیادی لوله تشکیل شده و هوا را با واسطه داخل آن لوله ها دمند، سازیست که یونانیان و رومیان مینواختند ارگ، سازیست که خالی باشد بچرم کشیده و بر آن رودها بندند و آن سابقا مربع بوده مشابه صندوق ارغنن
فرهنگ لغت هوشیار