جدول جو
جدول جو

معنی فیطس - جستجوی لغت در جدول جو

فیطس(طُ)
نوعی از صنوبر. قمل قریش. (یادداشت مؤلف). صنوبرالصغار. (یادداشت دیگر). به یونانی حب صنوبر صغار است، و آس بستانی را نیز نامند و غلط کرده صاحب تحفه که نبک آس نوشته. (مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قیطس
تصویر قیطس
از صورت های فلکی نیمکرۀ جنوبی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فیس
تصویر فیس
ناز، غرور، تکبر، افاده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فیکس
تصویر فیکس
بدون تغییر، ثابت
فرهنگ فارسی عمید
(قَ طِ)
نام یکی از صور فلکی که بشکل نهنگ است. (ناظم الاطباء). نام صورتی از صور فلکیه از ناحیت جنوبی و آن را بر مثال ماهی وال توهم کرده اند که او را دو دست بود دنبال همچون مرغی و آن بیست ودو کوکب است. (جهان دانش)
لغت نامه دهخدا
تکبر، غرور، افاده، (فرهنگ فارسی معین)، عجب، کبر، بطر، (یادداشت مؤلف)، لاف زدن، خودستایی، (یادداشت دیگر)
کلاه سرخ ترکمانان عثمانی، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دَ مَ قَ)
پهن بینی گردیدن، پست و منتشراستخوان بینی شدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و در بیت زیر به سکون ثانی بکار رفته است:
رنجها داده ست کاّن را چاره نیست
آن بمثل گنگی و فطس و عمی است.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(فَ طَ)
دهی است به بغداد، از آن ده است احمد بن ابوالفضل المقری. (منتهی الارب). از قرای سواد بغداد است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
مار شاخدار. (فهرست مخزن الادویه) (حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
سویق است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
زرنیق احمر، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(فَ قُ)
به یونانی عفص است. (فهرست مخزن الادویه). راش. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
نام طبیبی از یونان قدیم. (ابن الندیم از یحیی النحوی)
لغت نامه دهخدا
(دِ / دُ)
به یونانی ماذریون است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(فَ دَ)
سبوی کلان که مسافران در سفر دریای شور همراه گیرند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَ طِ)
قیطوس. قاطوس. عاطوس. غاطوس. (فرهنگ فارسی معین). نام درختی است که آن را به فارسی مورد و به عربی آس گویند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(طی طَ)
شادنج بری است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
نوعی از درخت بلوط. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(طُ)
نام گیاهی است بنام صنوبرالارض و آن را کمافیطوس نیز مینامند
لغت نامه دهخدا
(فِطْ طی)
پتک بزرگ. لغت رومی یا سریانی است. (از منتهی الارب). پتک بزرگ. خایسک بزرگ. (زمخشری یادداشت مؤلف). مطرقۀ بزرگ یا پتک بزرگ کلان که بدان آهن را می کوبند به هندی آن را کهن گویند. (غیاث)
لغت نامه دهخدا
(فُ طَ)
. ابن سلیمان بن عبدالملک بن زیاد دبیر، وزیر و نخستین کس از خاندان بنی فطیس بود که در اندلس به وزارت رسید و بسال 205 هجری قمری / 820 میلادی درگذشت. (از الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قیطس
تصویر قیطس
یونانی تازی گشته آس از گیاهان، نهنگ
فرهنگ لغت هوشیار
این واژه در فرهنگ معین آمده و از آن روی که کجایی بودن آن آشکار نگردیده ناگزیر باید آن را چنین نوشت: فیتل از گیاهان و شاید فیظل گیاهی است از تیره چتریان که علفی و پایااست و گلهایش بشکل گل حویج است و در سراسر مناطق معتدل افریقا و اروپا و آسیا می روید و در طب عوام به عنوان مدر و مقوی مصرف می شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیطس
تصویر بیطس
یونانی تازی شده ناژو از گیاهان صنوبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فطس
تصویر فطس
کوبیدن و پهن کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیس
تصویر فیس
تکبر غرور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیکس
تصویر فیکس
ثابت، تغییر ناپذیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فینس
تصویر فینس
فرانسوی نرمی، نازکی، تنکی، ریز بینی، تند و تیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیقس
تصویر فیقس
لاتینی تازی گشته راش از گیاهان راش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیطس
تصویر قیطس
((قَ طَ))
نام یکی از صور فلکی که به شکل نهنگ است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فیکس
تصویر فیکس
ثابت، بدون حرکت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فیس
تصویر فیس
تکبر، غرور
فرهنگ فارسی معین
افاده، پز، تبختر، تفرعن، تکبر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خودپسندی و فیس، صدای بیرون آمدن باد از سوراخی کوچک
فرهنگ گویش مازندرانی
شهریّه، هزینه
دیکشنری اردو به فارسی