بسیار شدن آب، چندانکه روان گردد. (منتهی الارب). فیض. فیضان، لبالب رفتن رود. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به فیضان و فیض شود، آشکار کردن راز را. (منتهی الارب). رجوع به فیض و فیضان شود
بسیار شدن آب، چندانکه روان گردد. (منتهی الارب). فیض. فیضان، لبالب رفتن رود. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به فیضان و فیض شود، آشکار کردن راز را. (منتهی الارب). رجوع به فیض و فیضان شود
تازه روی گردیدن: غض ّ فلان غضاضه و غضوضه. (منتهی الارب) (آنندراج). تازه شدن. (تاج المصادر بیهقی). غضوضه گیاه و جز آن، نضارت و طراوت آن، و صفت وی غض ّ می آید. (از اقرب الموارد)
تازه روی گردیدن: غض ّ فلان غضاضه و غضوضه. (منتهی الارب) (آنندراج). تازه شدن. (تاج المصادر بیهقی). غضوضه گیاه و جز آن، نضارت و طراوت آن، و صفت وی غض ّ می آید. (از اقرب الموارد)
تنک پوست و آکنده گوشت گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). بضاضه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به همین مصدر شود، جمع واژۀ بطحاء، بمعنی جوی در سنگلاخ. (از اقرب الموارد) (از معجم البلدان). و رجوع به بطحاء شود. - قریش بطاح، آنکه میان دو کوه مکه، ابوقبیس و احمد سکونت داشتندی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به معجم البلدان شود
تنک پوست و آکنده گوشت گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). بضاضه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به همین مصدر شود، جَمعِ واژۀ بطحاء، بمعنی جوی در سنگلاخ. (از اقرب الموارد) (از معجم البلدان). و رجوع به بطحاء شود. - قریش بطاح، آنکه میان دو کوه مکه، ابوقبیس و احمد سکونت داشتندی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به معجم البلدان شود
کار مشترک میان قوم، یا کار که در آن قوم مختلف باشند و یکی به حق دیگری تصرف کند. (منتهی الارب) : امرهم فیضوضاء بینهم، یعنی مختلف اند در آن و تصرف میکند هر واحد چیزی که مر دیگری راست. (منتهی الارب). رجوع به فوضوضاء شود
کار مشترک میان قوم، یا کار که در آن قوم مختلف باشند و یکی به حق دیگری تصرف کند. (منتهی الارب) : امرهم فیضوضاء بینهم، یعنی مختلف اند در آن و تصرف میکند هر واحد چیزی که مر دیگری راست. (منتهی الارب). رجوع به فوضوضاء شود
دهی است از بخش شیروان شهرستان قوچان که در کنار مرز ایران و شوروی و در باختر قراول تپه و در هشتادهزارگزی شمال شیروان واقع است. در حدود 4500 تن سکنه دارد. محصول عمده اش غله و میوه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از بخش شیروان شهرستان قوچان که در کنار مرز ایران و شوروی و در باختر قراول تپه و در هشتادهزارگزی شمال شیروان واقع است. در حدود 4500 تن سکنه دارد. محصول عمده اش غله و میوه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
خطا کردن، ضعیف و سست گردیدن، خطا کردن رای کسی در بازی فیال. (منتهی الارب) ، سست رای شدن مرد. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) ، خواب کردن به وقت عصر، و آن سبب جنون است. (غیاث)
خطا کردن، ضعیف و سست گردیدن، خطا کردن رای کسی در بازی فیال. (منتهی الارب) ، سست رای شدن مرد. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) ، خواب کردن به وقت عصر، و آن سبب جنون است. (غیاث)
اگر بیند فیروزه به خروار داشت، دلیل که به قدر آن مال یابد. جابر مغربی فیروزه درخواب دیدن، ظفر و قوت حال روانی است. اگر بیند فیروزه از وی ضایع گردد، دلیل که مرادش برنیابد. محمد بن سیرین دیدن فیروزه درخواب بر چهار وجه است. اول: ظفر و نصرت. دوم: حاجت روائی. سوم: قدرت و قوت. چهارم: ولایت .
اگر بیند فیروزه به خروار داشت، دلیل که به قدر آن مال یابد. جابر مغربی فیروزه درخواب دیدن، ظفر و قوت حال روانی است. اگر بیند فیروزه از وی ضایع گردد، دلیل که مرادش برنیابد. محمد بن سیرین دیدن فیروزه درخواب بر چهار وجه است. اول: ظفر و نصرت. دوم: حاجت روائی. سوم: قدرت و قوت. چهارم: ولایت .