جدول جو
جدول جو

معنی فیز - جستجوی لغت در جدول جو

فیز(یَزز)
آنکه گوشت ساق وپی او سخت باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قفیز
تصویر قفیز
پیمانه ای معادل ۱۲ صاع، واحد اندازه گیری سطح برابر با ۱۴۴ گز
پرآمدن قفیز: کنایه از به سر آمدن عمر، برای مثال همان گر نیاید نخوانمش نیز / که گر زاین یکی را پر آید قفیز (فردوسی - ۵/۲۳۷)
فرهنگ فارسی عمید
(ضَ)
سطبر، کبیدۀ جو. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
یکصدوچهل وچهار گز از زمین. (منتهی الارب) (فرهنگ نظام از منتخب اللغه). من الارض، قدر ماءه و اربع و اربعین ذراعاً. (اقرب الموارد). این لفظ در تکلم ایران هست لیکن معنی عامی ندارد بلکه در هر ولایتی مقداری است. (فرهنگ نظام). ج، اقفزه، قفزان، پیمانه ای است به قدر هشت مکوک. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). پیمانه ای است مقدار دوازده صاع و هر صاع هشت رطل باشد و رطل نیم آثار بود و از زمین مقدار یکصدوچهل وچهار گز شرعی. (آنندراج از منتخب). و در رسالۀ معربات نوشته که قفیز معرب کفیز است. (آنندراج). از لاتینی کپیته. و چون زمینی را یابند که مساحت آن به ذراع هاشمی سه هزاروششصد گز است بداند که آن یک جریب است و جریبی عبارت از ده قفیز است و قفیزی سیصدوشصت گز و قفیزی عبارت از ده عشیر است و عشیری سی وشش گز است، پس معلوم شد که جریبی عبارت از صد عشیر است. (تاریخ قم ص 129) ، قفیز در نیشابور هفتاد من گندم بود و در بعضی جاهای نیشابور دو من و نیم و در بعضی نواحی نیشابور یک من و نیم و در نسف نه من و نیم. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فیزیک نظری
تصویر فیزیک نظری
گیتیک نهادیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیزیو کرات
تصویر فیزیو کرات
فرانسوی برزگرای (برز کشاورزی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیزیکدان نجومی
تصویر فیزیکدان نجومی
اختر گیتیکدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیزیکدان
تصویر فیزیکدان
گیتیک دان کسی که از علم فیزیک آگاه باشد عالم فیزیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیزیک هسته ای
تصویر فیزیک هسته ای
گیتیک هسته ای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیزیک کار بردی
تصویر فیزیک کار بردی
گیتیک کار بست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیزیک نجومی
تصویر فیزیک نجومی
اختر گیتیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیزیک کلاسیک
تصویر فیزیک کلاسیک
گیتیک باستانی گیتیک آموزیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیزیک زیستی
تصویر فیزیک زیستی
زیگیتیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیزیک خورشیدی
تصویر فیزیک خورشیدی
گیتیک خورشیدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیزیک حالت جامد
تصویر فیزیک حالت جامد
گیتیک دجسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیزیک پلاسما
تصویر فیزیک پلاسما
گیتیک داغدم (دمه دمک در پهلوی بخار)
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی بزگرایی دبستانی در آبری (اقتصاد) نظریه ای اقتصادی که طرفداران آن به پیروی دکتر کسنه کشاورزی را تنها منبع ثروت می دانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیزیو لوژیست
تصویر فیزیو لوژیست
تنکرد شناس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیزیو لوژی
تصویر فیزیو لوژی
فرانسوی تنکرد شناسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیزیاء
تصویر فیزیاء
یونانی تازی گشته گیتیک
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته کفیز کفیز اندازه ای است که در هر یک از شهرستان های ایران برابرویژه ای دارد خبیز (گویش مازندرانی) 144 گز درگومس (قم) 360 گز درمراغه ده من کویژ واحد وزن که در اعصار و ازمنه مختلف متغیر بود: الف - واحد وزن معادل نود رطل عراقی و مساوی هشت مکوکه و هموزن بیست و چهار کیله. ب 16- رطل 16، 1 قفیز شیراز. پ - در اصطخر نصف قفیز شیراز. ت - در بیضا 20، 3 (اصطخری) و بقولی 4، 1 (ابن حوقل) بزرگتر از قفیز اصطخر ث - در کامفیروز 5، 2 قفیز بیضا. ج - در ارجان 4، 1 بزرگتر از قفیز شیراز. چ - در شاپور و کازرون 5، 3 بزرگتر از قفیز شیراز. ح - در فسا 10، 1 کوچکتر از قفیز شیراز، - در فسا 6 من و 300 درم در مورد گندم و در مورد بادام و جو 6 من معمولی و قفیز برنج و نخود و عدس 8 من. د - در نیریز قفیز جو و کشکش و ارزن 3 رطل بغدادی و قفیز گندم بیش از این بوده است. ذ - در عراق 30 من یا 6 مکوک. ر - در مراغه معادل 10 من. ز - در اهواز قفیز گندم 7 من، واحد مسافت و مقدار آن نیز در ازمنه و امکنه مختلف متغیر است: الف - معادل 144 گز شرعی. ب - در تاریخ قم معادل 10 عشیر و عشیر 36 گز است. ج - طبق قانون مصوب 1304 ه. ش. یک قفیز یک دکا متر مربع. توضیح مع هذا هنوز در نقاط مختلف برای اندازه های مختلف استعمال می شود در حوالی یزد معادل 1000 متر مربع حساب می کنند. در جوشقان معادل 40 متر مربع فقط و مترادف است با یک کیله. در گیلان 10، 1 جریب 100 درز. یا قفیز کسی پر آمدن (پر شدن)، بسر آمدن زندگانی بانتها رسیدن مدت حیات: بشد خسته گستهم و لهاس نیز پر آمد زهر دو سپهبد قفیز. چون کامها بجمله یافت و قفیزش پر شد در شراب آمد و خوردن گرفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیزیک اتمی
تصویر فیزیک اتمی
گیتیک اتمی
فرهنگ لغت هوشیار
علمی است که موضوع مطالعه آن خصایص عمومی اجسام و قوانینی است که موجب تعدیل وضع یا حرکت آنها میشود، بدون آنکه تغییری در طبیعت آنها ایجاد شود، سما و عالم فرانسوی از یونانی گیتیک علمی است که موضوع مطالعه خصایص عمومی اجسام و قوانینی که موجب تعدیل وضع یا حرکت آنها می شود بدون اینکه تغییری در طبیعت آنها ایجاد می شود سماع طبیعی سما وعالم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیزیو لوژیک
تصویر فیزیو لوژیک
فرانسوی تنکردیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیزیسین
تصویر فیزیسین
فیزیک دان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیزیولوژیک
تصویر فیزیولوژیک
طبیعی، عادی منسوب به فیزیولوژی وظایف الاعضائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیزیولوژیست
تصویر فیزیولوژیست
عالم به وظائف الاعضا
فرهنگ لغت هوشیار
علمی که در باب طرز عمل اعضای بدن جانوران و رابطه آنها با یکدیگر بحث می کند علم وظایف الاعضا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیزیوکرات
تصویر فیزیوکرات
کسی که طرفدار فیزیوکراسی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیزیوتراپی
تصویر فیزیوتراپی
معالجه از طریق عوامل فیزیکی مانند نور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قفیز
تصویر قفیز
((قَ فِ))
پیمانه، واحدی برای اندازه گیری زمین تقریباً برابر با 1500 متر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فیزیولوژیست
تصویر فیزیولوژیست
((یُ لُ))
عالم فیزیولوژی، دانشمند علم وظایف الاعضایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فیزیولوژی
تصویر فیزیولوژی
((یُ لُ))
علم وظایف اعضاء بدن جانداران، علمی که درباره طرز کار اعضا و دستگاه های بدن جانوران و ارتباط آن ها با یکدیگر بحث می کند، کار اندام شناسی، کار اندام (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
((یُ کِ))
نظریه ای اقتصادی که طرفداران آن به پیروی دکتر کسنه کشاورزی را تنها منبع ثروت می دانند
فرهنگ فارسی معین
قفیز
فرهنگ گویش مازندرانی