جدول جو
جدول جو

معنی فیروزشاه - جستجوی لغت در جدول جو

فیروزشاه
بهمنی، از مشاهیر سلاطین سند است که در 825 هجری قمری درگذشته، او راست:
در آتش مرده فکر زایل نکنی
اندیشه به هر خیال هایل نکنی
این نقد خزینۀ دماغ است بکوش
تا صرف به جنس های باطل نکنی،
(از مجمعالفصحاء رضاقلیخان هدایت چ سنگی تهران ج 1 ص 41)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فیروزان
تصویر فیروزان
(پسرانه)
پیروزان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فیروزه
تصویر فیروزه
(دخترانه)
پیروزه، سنگی گرانبها با رنگ فیروزه ای آبی یا سبز
فرهنگ نامهای ایرانی
نوعی کانی قیمتی به رنگ آبی آسمانی یا سبز که در جواهرسازی کاربرد دارد
فرهنگ فارسی عمید
فیروزشاه. هشتمین از سلاطین گلبرگه از 800 تا 825 حکومت داشت (ترجمه طبقات سلاطین اسلام لین پول ص 288)
لغت نامه دهخدا
(هَِ تُ لُ)
از شاهان دهلی بوده که در 1351 میلادی جلوس کرده و در ایجادو تعمیر ابنیه و شهرها و مساجد اهتمام ورزید. وفات وی را به سال 1388 میلادی نوشته اند. (از اعلام المنجد)
لغت نامه دهخدا
(هَِ خَ)
از امپراطوران اسلامی دهلی، و اصل او افغانی است و از قبیلۀ خلجی است. وی در سال 1296 میلادی به قتل رسید. (از اعلام المنجد)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
دهی است از بخش شیروان شهرستان قوچان که در کنار مرز ایران و شوروی و در باختر قراول تپه و در هشتادهزارگزی شمال شیروان واقع است. در حدود 4500 تن سکنه دارد. محصول عمده اش غله و میوه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
پادشاه ساسانی، رجوع به پیروز و فیروز شود:
همی خواندندیش پیروزشاه
همی بود یکچند با تاج و گاه،
فردوسی،
سپاهی بیاورد پیروزشاه
که از گرد تاریک شد چرخ ماه،
فردوسی
احمد بوبکر ممدوح انوری:
پیروزشاه یاد ندارد زمانه این
پیروزشاه احمد بوبکرشاه تست،
انوری
لغت نامه دهخدا
نام یکی از بخش های قدیم ری بوده است: قوهه و شندر و طهران و فیروزان از معظم ناحیت غار است، (نزهه القلوب حمداﷲ مستوفی چ لیدن ص 53)
محلی در دوفرسخی جنوب شرقی شیراز، (از فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
پیروزحال، (فرهنگ فارسی معین)، که حال او حکایت از پیروزی کند
لغت نامه دهخدا
از قرای ری، (معجم البلدان)، و از آثار پیروزبن یزدجرد است، (فارسنامۀ ابن البلخی)، اکنون دهی بدین نام در استان مرکز نیست، رجوع به فیروزبران و فیروزبهرام شود
لغت نامه دهخدا
آنکه فکرش بر دیگران برتری دارد، آنکه دیگران از او اطاعت کنند:
چه فرمایدم شاه فیروزرای
که فرمان فرمانده آرم بجای،
نظامی
لغت نامه دهخدا
آنچه مبارک و میمون باشد، که بر آن تفاؤل نیک زنند، که آن را نیک دانند:
همان کعبه را نیز بیند جمال
شود شاد از آن نقش فیروزفال،
نظامی،
رجوع به فیروزفالی شود
لغت نامه دهخدا
شهر کوچکی است که مرکز بخش فیروزکوه شهرستان دماوند است و در سر سه راه تهران به مازندران و سمنان واقع است، ناحیه ای کوهستانی و دارای 4500 تن سکنه است، آب آن از رودخانه های گورسفید، شورستان و چشمه سارها و محصول عمده اش غله، سیب زمینی و بنشن و انواع میوۀ سردسیری است، فیروزکوه قبل از احداث راه آهن از نظر اقتصادی اهمیت بیشتری داشت، در اطراف این شهر معادن زغال سنگ وجود دارد، مزارع کل فور، سیاده، اندورسر، اندوراه کشه، نورس کره سر، امیریه یا دشت ملک و سلیم جزو فیروزکوه است، از آثار قدیم قلعۀ خرابی در کنار مزرعۀ سیاده و نیز قلعۀ خرابی بنام خراب ده در آنجا است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از بخش تربت جام شهرستان مشهد که دارای 352 تن سکنه است، آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و پنبه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
قلعه ای است استوار میان هرات و غزنین، (معجم البلدان)، پایتخت غوریان بوده است، (از تاریخ جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش صومای شهرستان ارومیه که دارای 213 تن سکنه است، آب آن از دره شوریک و محصول عمده اش غله، توتون و هنر دستی مردم جاجیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش بندپی شهرستان بابل که دارای 53تن سکنه است، آب آن از سجادرود و چشمه سارها و محصول عمده اش برنج است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(شَ سُدْ دی)
فیروزشاه. از حکام بنگاله (جلوس 702-718 هجری قمری). (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
یکی از سنگهای آذرین که ترکیب آن از فسفات ئیدراته آلومینیوم طبیعی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیروزه
تصویر فیروزه
((زِ))
پیروزه، از سنگ های گران بهای معدنی به رنگ آبی آسمانی
فرهنگ فارسی معین
اگر بیند فیروزه به خروار داشت، دلیل که به قدر آن مال یابد. جابر مغربی
فیروزه درخواب دیدن، ظفر و قوت حال روانی است. اگر بیند فیروزه از وی ضایع گردد، دلیل که مرادش برنیابد. محمد بن سیرین
دیدن فیروزه درخواب بر چهار وجه است. اول: ظفر و نصرت. دوم: حاجت روائی. سوم: قدرت و قوت. چهارم: ولایت .
فرهنگ جامع تعبیر خواب