جدول جو
جدول جو

معنی فید - جستجوی لغت در جدول جو

فید(دِهْ)
شهرکی است در نیمۀ راه کوفه به مکه که در میانش حصاری با دروازه های آهنین است. و مردم امتعه و وسایل خود را هنگام سفر حج در آن امانت مینهاده اند و اهالی حصار تمام سال را صرف جمعآوری علوفه برای مراکب حجاج میکردند. (از معجم البلدان). شهرکی است خرم و آبادان. (حدود العالم). شخصی فیدنام آن را بنا کرده است. (غیاث از منتخب و برهان) :
دوستان یافته میقات و شده زی عرفات
من به فید و ز من آوازه به بطحا شنوند.
خاقانی.
از پی حج در چنین روزی ز پانصد سال باز
بر در فید آسمان را منقطعسان دیده اند.
خاقانی.
تا تو اشترسواری اندر فید
خار و حنظل به فید گلشکرند.
خاقانی.
شبی خوابم اندر بیابان فید
فروبست پای دویدن به قید.
سعدی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سفید
تصویر سفید
از رنگ های ترکیبی شبیه رنگ برف یا شیر تازه، هر چیزی که دارای این رنگ باشد، کنایه از روشن، کنایه از کسی که پوست سفید دارد، کنایه از فاقد رنگ، نوشته یا نقش مثلاً کاغذ سفید، در موسیقی نتی که از نظر زمانی برابر نصف نت گرد است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حفید
تصویر حفید
پسری پسر، نوه، فرزندزاده
فرهنگ فارسی عمید
(فَ)
منسوب به فید که قلعه ای است در نجد. (سمعانی). رجوع به فید شود
لغت نامه دهخدا
(دُ)
از قانونگزاران قدیم یونان که ظاهراً در قرن نهم قبل از میلاد میزیسته. و از احوال او اطلاع کاملی در دست نیست. (فوستل دو کولانژ). رجوع به فدن شود
لغت نامه دهخدا
(فَ دَ)
سبوی کلان که مسافران در سفر دریای شور همراه گیرند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دِ / دُ)
به یونانی ماذریون است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
رماد. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حفید
تصویر حفید
فرزنده زاده، پسر پسر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفید
تصویر سفید
روشن، هر چیزی که برنگ برف باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفید
تصویر حفید
((حَ))
زاده، پسر پسر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سفید
تصویر سفید
((س یا سَ))
آن چه که به رنگ برف یا شیر باشد، ابیض، مقابل سیاه، اسود، ظاهر، نمایان، سفید، اسپید، سپی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سفید
تصویر سفید
سپید
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سفید
تصویر سفید
أبيضٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از سفید
تصویر سفید
White
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سفید
تصویر سفید
blanc
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سفید
تصویر سفید
белый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سفید
تصویر سفید
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سفید
تصویر سفید
سفید
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از سفید
تصویر سفید
সাদা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سفید
تصویر سفید
ขาว
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سفید
تصویر سفید
nyeupe
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سفید
تصویر سفید
白い
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سفید
تصویر سفید
לבן
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سفید
تصویر سفید
सफेद
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سفید
تصویر سفید
putih
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سفید
تصویر سفید
weiß
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سفید
تصویر سفید
wit
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سفید
تصویر سفید
blanco
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سفید
تصویر سفید
bianco
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سفید
تصویر سفید
branco
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سفید
تصویر سفید
白色的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سفید
تصویر سفید
білий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سفید
تصویر سفید
biały
دیکشنری فارسی به لهستانی