گیلانی. درویشی صاحب ذکر و، بیخویشی نیکوفکر، سالکی وارسته و موحدی بتحقیق پیوسته، رندی دانا و مردی بینا... این رباعی از اوست: تا از غم هرچه هست بی غم نشوی تا خاک ره مردم عالم نشوی تا قطع نظر از خودی خود نکنی این نکته یقین بدان که آدم نشوی. (از ریاض العارفین چ سنگی ص 120)
گیلانی. درویشی صاحب ذکر و، بیخویشی نیکوفکر، سالکی وارسته و موحدی بتحقیق پیوسته، رندی دانا و مردی بینا... این رباعی از اوست: تا از غم هرچه هست بی غم نشوی تا خاک ره مردم عالم نشوی تا قطع نظر از خودی خود نکنی این نکته یقین بدان که آدم نشوی. (از ریاض العارفین چ سنگی ص 120)
منسوب به فکر، مربوط به فکر. متعلق به اندیشه. (فرهنگ فارسی معین) : هیچ همی نماید ترا که نامی و حسی و فکری هر یک نفسی است جدا؟ (مصنفات باباافضل) ، متفکر. اندیشه مند. (فرهنگ فارسی معین). گرفته و غمگین: حالت هر روز را نداری، فکری و پژمرده هستی. (امیر ارسلان محجوب ص 106)
منسوب به فکر، مربوط به فکر. متعلق به اندیشه. (فرهنگ فارسی معین) : هیچ همی نماید ترا که نامی و حسی و فکری هر یک نفسی است جدا؟ (مصنفات باباافضل) ، متفکر. اندیشه مند. (فرهنگ فارسی معین). گرفته و غمگین: حالت هر روز را نداری، فکری و پژمرده هستی. (امیر ارسلان محجوب ص 106)
در تازی نیامده اندیشه مند در خود فرو رفته، مینیتیک سگالی مربوط به فکر متعلق به اندیشه: هیچ همی نماید ترا که نامی و حسی و فکری هر یک نفسی است جدا، متفکر اندیشه مند: حالت هر روز را نداری فکری و پژمرده هستی
در تازی نیامده اندیشه مند در خود فرو رفته، مینیتیک سگالی مربوط به فکر متعلق به اندیشه: هیچ همی نماید ترا که نامی و حسی و فکری هر یک نفسی است جدا، متفکر اندیشه مند: حالت هر روز را نداری فکری و پژمرده هستی