- فِكرِيّ
- فکری، روشنفکر
معنی فِكرِيّ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سبکی، رسمی
شاعری، مادرزادی، شاعرانه
جادوئی وار، سحر و جادو، جادویی
واقعی
آنی، فوری، لحظه ای
مربوط به ستون فقرات، ستون فقرات
ارادی، مصرّ
با ذهن ضعیف، از نظر فکری ضعیف
محدود، تنگ نظری