جدول جو
جدول جو

معنی فومنات - جستجوی لغت در جدول جو

فومنات
(فُنْ تِمْ بْلُ / بِ لُ)
نام یکی از شهرستانهای هفتگانه استان گیلان که در باختر رشت واقع است. مساحت شهرستان در حدود 237 کیلومتر مربع است. قسمت جنوبی شهرستان، کوهستان مستور ازجنگل است و در ارتفاعات بالا چمن زارهای طبیعی و مرکزگله داری است. رودخانه های تنیان، سیاهرودخان، پلنگ درماسوله، گازرودخان، گشت رودبار، قلعه رودخان، شاخزر، شفت، و پسیخان و سنگ از نقاط مختلف این شهرستان عبورمیکند. جمع قراء شهرستان 227 آبادی است که به دو بخش مرکزی و صومعه سرا تقسیم میشود و روی هم 155 هزار تن سکنه دارد. بخش مرکزی شامل 4 دهستان بنام حومه، شفت، ماسوله و تولم است. محصول عمده شهرستان فومنات برنج، توتون، چای، ابریشم، لبنیات، کنف، نیشکر، بنشن و مختصر گندم است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرمناک
تصویر فرمناک
اندوهناک، غمناک
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
نام یکی از دهستانهای چهارگانه بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده است. حدود و مشخصات آن به قرار زیر است: از شمال به ارتفاعات بیخون گون و سرخ زیتون. از جنوب به ارتفاعات بوانات و زایجان و باب الجوز. در شمال بخش بوانات و سرچهان. و رود خانه بوانات در وسط دهستان جاری است. این دهستان از 43 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل میشود وجمعیت آن در حدود 12300 تن است. قراء مهم آن عبارتند از: سوریان، هوابرجان، جشنی یان، مونج، قاضی آباد شیدان و سروستان. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8). رجوع به فارسنامۀ ناصری و جغرافیای سیاسی کیهان شود
لغت نامه دهخدا
(مِ)
ده کوچکی از دهستان منوجان بخش کهنوج شهرستان جیرفت، واقع در 84هزارگزی جنوب کهنوج. سر راه فرعی کهنوج به میناب. دارای 40 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(تَ یَمْ مُ)
جمع واژۀ تیمن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
سانسکریت ’سومناتها ’’ ماللهند 349’ (از: سومه، ماه + نات، صاحب) : حجر سومنات و ’سوم’ هو القمر و ’نات’ الصاحب فهو صاحب القمر، و قد قلعه الامیر محمود رضی الله عنه فی سنه ست عشر و اربع مائه للهجره... (ماللهند 252). هم بیرونی در وجه تسمیۀ این نام شرحی از افسانه های هندی نقل میکند بدین مضمون ’... و گفته اند که منازل ماه دختران پرجاپت’ اند که ماه با ایشان مزاوجت کرد و پس از اندک زمانی از میان ایشان به ’روهینی’ بیشتر مایل شد و دیگر خواهران پیش پدر از او شکوه بردند. پرجاپت ماه را پند داد که بر جملۀ دختران بیک دیده نظر کند، ولی ماه پند او را نشنید پس او را نفرین کرد تا رویش پیس شد و از کرده پشیمان گشت و از گناه خویش استغفار کرد. پرجاپت او را گفت که از گفتۀ خود باز نمیتوانم گشت، ولی رسوایی ترا در نیمی از ماه پوشیده خواهم داشت. ماه گفت: پس نشان این گناه چگونه از من محو تواند شد؟ گفت: بدانکه صورت ’لنگ مهادیو’ را برپا سازی و ستایش کنی. ماه چنین کرد و لنگ مهادیو همان سنگ سومنات است. لنگ یا لنگا به زبان سانسکریت به معنی آلت مردی است. و لنگه مهادوه به معنی نرۀ مهادیو (یکی از خدایان) است که بت سومنات بدان شکل بوده است. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). بت خانه ای در گجرات. گویند سلطان محمود غزنوی آنرا خراب کرد و منات را که از بتهای مشهور است در آن بتخانه می بود شکست. و بعضی گویند که قریش منات را از مکه گریزانیده بودند و از راه دریا بدانجا آورده. و گویند این لغت هندوی است که مفرس شده و نام آن بتی بود و معنی ترکیبی آن سوم نات است یعنی صنمی است نمونۀ قمر چه سوم بهندی قمر را گویند و نات تعظیم است. (برهان). یکی از بزرگترین بتخانه های هندوستان که سلطان محمود غزنوی آنرا خراب کرد، و بت آنرا شکست. (فرهنگ فارسی معین) :
محمود سومنات گشای صنم شکن
از غرو سی گزی بسنان زره گذار.
سوزنی (دیوان چ شاه حسینی ص 81).
سومنات ظلم را محمودوار
برق زد تا ابرسان آمد برزم.
خاقانی.
بتی دیدم از عاج در سومنات
مرصع چو در جاهلیت منات.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از تضمنات
تصویر تضمنات
جمع تضمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فقمیات
تصویر فقمیات
تیره خوک آبی تیره گربه دریایی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مثمنه، هشت پارگان جمع مثمنه (مثمن) : ... هر بحر که مثمن آن خوش آینده و مستعمل است در دایره مثمنات باید آورد و مسدس آنرا مجزوء آن دانست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیمنات
تصویر تیمنات
جمع تیمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بومیات
تصویر بومیات
بوفیان تیره چغدها
فرهنگ لغت هوشیار
بد بو شدن، بد بویی گندیدگی تعفن. توضیح گندیدگی و آلودگی و چرکینی زخمها و ورمها و دیگر ضایعات اندام های داخلی یا خارجی بدن و آن بر اثر تهاجم و غلبه میکربهای مختلف در انساج مختلف حاصل می شود. یا رفع عفونت کردن، ضد عفونی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مومنه، زنان گرویده باور داران: زن جمع مومنه زنانی که بخدای ورسول ایمان آورده اند: جمیع مومنین و مومنات ومسلمین ومسلمات را توفیق راه راست کرامت فرمای خ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مومنان
تصویر مومنان
المؤمنين
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از مومنان
تصویر مومنان
Congregation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مومنان
تصویر مومنان
congrégation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مومنان
تصویر مومنان
集会
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مومنان
تصویر مومنان
קָהָל
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مومنان
تصویر مومنان
جماعت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مومنان
تصویر مومنان
ibada
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مومنان
تصویر مومنان
การชุมนุม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مومنان
تصویر مومنان
회중
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مومنان
تصویر مومنان
会众
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مومنان
تصویر مومنان
सभा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مومنان
تصویر مومنان
jemaat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مومنان
تصویر مومنان
সমবেত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مومنان
تصویر مومنان
congregazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مومنان
تصویر مومنان
Gemeinde
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مومنان
تصویر مومنان
gemeente
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مومنان
تصویر مومنان
громада
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مومنان
تصویر مومنان
собрание
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مومنان
تصویر مومنان
kongregacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مومنان
تصویر مومنان
congregação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مومنان
تصویر مومنان
congregación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی