جدول جو
جدول جو

معنی فولومس - جستجوی لغت در جدول جو

فولومس
قثاء. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فوکوس
تصویر فوکوس
فوکوس (Focus) در سینما به تنظیم نقطه کانونی دوربین بر روی یک فرد، شیء یا صحنه خاص اشاره دارد تا آن عنصر به وضوح در تصویر ظاهر شود. این یکی از ابزارهای اصلی تصویربرداری است که برای جلوه های ویژه و ایجاد تأثیرات مختلف در فیلم سازی استفاده می شود. فوکوس در سینما به دو شکل اصلی مطرح است:
۱. فوکوس تکی (Single Focus) :
- در این حالت، دوربین فقط روی یک نقطه خاص از صحنه فوکوس می کند. این نقطه می تواند یک شخصیت، یک شیء یا یک جزئی از صحنه باشد. با فوکوس تکی، عنصر مورد نظر به وضوح در تصویر ظاهر می شود در حالی که بخش های دیگر از صحنه ممکن است در حالت فاز باقی بمانند.
۲. فوکوس عمق دهنده (Depth of Field) :
- این حالت شامل تنظیم فاصله کانونی دوربین به گونه ای است که بیشتر از یک نقطه از صحنه در فوکوس باشد. به عبارت دیگر، فوکوس عمق دهنده به دوربین اجازه می دهد تا به طور همزمان فرم ها و اشیاء در فوکوس و در پس زمینه باشند. این اثر معمولاً با تنظیمات دیافراگم و فاصله کانونی دوربین کنترل می شود و به تصویر عمق و وضوح بیشتری می بخشد.
فوکوس در سینما به طور گسترده ای برای ایجاد جلوه های مختلف و تأثیرات بصری استفاده می شود. از جمله کاربردهای آن می توان به تمرکز بر روی شخصیت ها، ایجاد حالت اغماض و مهیج برای بیننده، تاکید بر جزئیات مهم صحنه، و ایجاد احساس عمق و وسعت در مکان ها و صحنه ها اشاره کرد.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از فلوس
تصویر فلوس
پولک ها، پول های سیاه، پشیز ها، جمع واژۀ فلس، فلس ها، سکه ای رایج در بعضی کشورهای عربی مانند عراق
میوه ای دراز و تیره رنگ که دانه های آن مصرف دارویی دارد، درخت این میوه که گرمسیری، با برگ های بزرگ و گل های زرد رنگ است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ولوم
تصویر ولوم
میزان صدا در هر سیستم صوتی، دکمه یا پیچی که با آن صدای سیستم صوتی را تنظیم می کنند
فرهنگ فارسی عمید
حنظل. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به فولو و فولوفنیس شود
لغت نامه دهخدا
به یونانی حنظل است، (فهرست مخزن الادویه)، هنداونۀ ابوجهل، حنظل، رجوع به این کلمات شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان سکمن آباد بخش حومه شهرستان خوی، واقع در 44000 گزی شمال باختری خوی و 5000 گزی شمال باختری راه ارابه رو آجای دره، هوای آن سردسیر است و سالم و 70 تن سکنه دارد، آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است، صنایع دستی آنان جاجیم بافی است و راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(فْلُکْ / فُ لُکْ)
گیاهی است از تیره پولمونیاسه جزو ردۀ دولپه ای های پیوسته گلبرگ که دارای برگهای کامل و متقابل است. جام گل پنج قسمتی و تخمدانش سه خانه ای است و در هر خانه یک تخم وجود دارد. گل آذینش خوشه ای است. این گیاه جزو گلهای زینتی در باغچه ها کشت میشود. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(فولْ لِ)
از ایران شناسان آلمانی است. (یادداشت مؤلف). وی فرهنگی فارسی به لاتینی تهیه کرده و در آن لغات دساتیری منقول از برهان را مشخص کرده است. (از فرهنگ ایران باستان پورداود ص 49). وی همچنین با مقایسۀ نسخه های مختلف شاهنامه نمونۀ نسبتاً صحیحی از آن را با ترجمه لاتینی منتشر کرده و زمینۀ کار محقق دیگری بنام لانداور را فراهم کرده است. (از کتاب فردوسی طوسی ص 98)
لغت نامه دهخدا
طین ارمنی، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
علیق الکلب، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(فُ بُسْ)
آپولو را یونانیان فوبوس نیز نامند، و او را در این نام فقط رب النوع روز وخورشید می پنداشتند. (فوستل دو کولانژ). به معنی رخشنده و اغلب نام آپولون میباشد. در لاتین این رب النوع را فوئبوس میخوانند و کلمه آپولون را بر آن نمی افزایند. (از فرهنگ اساطیر یونان و رم تألیف پیر گریمال ترجمه بهمنش ج 2 ص 732)
تجسم ترس است. وی همراه آرس در میدان جنگ بود. فوبوس از فرشته های ذکور میباشد. وی پسرآرس و برادر دیمس بود و داستان خاصی به او منسوب نیست. (از فرهنگ اساطیر یونان و رم تألیف پیر گریمال ترجمه بهمنش ج 2 ص 731)
لغت نامه دهخدا
به یونانی حنطه است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
از سلاطین بنی الاصفر که در روم سلطنت کردند، (حبیب السیر چ سنگی تهران ج 1 ص 76)
لغت نامه دهخدا
(قُ مُ)
آذان الدب و آن گیاهی است و بر پنج صنف است و ماهی زهرج نوعی از اوست، صنفی سفید است و برگش سفید و نر و ماده میباشد، برگ ماده شبیه به برگ کلم و سفیدتر و عریضتر از آن و ساقش بقدر ذرعی و زیاده بر آن و چیزی مانند پشم بر ساق و برگش ظاهر و گلش مایل به زردی و تخمش سیاه و بیخش دراز و به سطبری انگشتی و نر او را برگ درازتر و باریکتر است و صنف دوم را برگ سیاه و بزرگتر و عریض تر از صنف سفید، صنف سوم را شاخها بسیار دراز و بیساق و برگش شبیه به برگ به و بر شاخها قبه های مدور و گلش زرد و طلائی و صنف چهارم را برگ شبیه به برگ انجیر و از آن کوچکتر و بیساق و ملاصق زمین و صنف پنجم را برگ بزرگ و غلیظ و بارطوبت چسبیده و تندی بوی و گلش سفید مایل به سرخی وساقش زیاده بذرعی و آب او کشندۀ ماهی است. جمیع اقسام او گرم خشک و جالی و مدر و با قوه قابضه و ریشهای آن در افعال قایم مقام ماهی زهرج و یک مثقال بیخ سفید و سیاه آن جهت منع سیلانات و با شراب جهت منع اسهال و طبیخ آن جهت سرفۀ بارده و ضیق نفس و شکاف عضل الاورام و حرق النار و السم و ضماد برگ قسم نر آن جهت سوختگی آتش مفید و ضماد برگ مطبوخ صنف سوم جهت اورام بلغمی و ورم چشم و با عسل و شراب جهت شقاقلوس و جراحات و گزیدن عقرب نافع و مضر گرده و مصلحش کتیرا و قدر شربتش تا دو درهم و بدلش آناغورس است و ظاهراً قسم پنجم آن تنباکو باشد. (تحفۀ حکیم مؤمن) (مخزن الادویه). تصحیف قلونس و این گیاه را در تاجها بکار میبردند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
شبه. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
نام سرسلسلۀ خانوادۀ ژول سزار (قیصر)، (ترجمه تمدن قدیم فوستل دکولانژ ص 481)
لغت نامه دهخدا
(اُ لُ)
قبیله و طایفه و جماعت. (آنندراج). خاندان. دوده. ایل. (یادداشت مؤلف). رجوع به تاریخ غازان شود، قدماء
لغت نامه دهخدا
پرسیاوشان. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
فستق. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
نام یکی از حواریین عیسی. (ابن جوزی: المدهش)
لغت نامه دهخدا
(فُ مُ)
رجوع به فلوموس شود
لغت نامه دهخدا
فاسی است. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به فاسی شود
لغت نامه دهخدا
(لُ)
نام حکیمی بوده یونانی. (برهان). او راست کتاب الکناش در طب، و آن را حنین نقل کرده است در هفت مقاله. و کتابی دیگر دارد در بیماریه-ای زنان. (از ابن الندیم). پولس. رجوع به پولس ش-ود
لغت نامه دهخدا
(فُ مُ)
از یونانی فلومس. گل ماهور. (فرهنگ فارسی معین). سیکران الحوت. جورتاق. اقنقن. بوصیر. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اولوس
تصویر اولوس
سفید (اسب) : (چنین گویند که از چار پایان هیچ صورت نیکوتر از اسب نیست چه وی شاه همه چهار پایان چرنده است... و گویند آن فریشته که گردون آفتاب کشد بصورت اسبیست الوس نام) (نوروزنامه 2- 51)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلومس
تصویر فلومس
فلوموس: یونانی تازی گشته گل ماهور از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
خر نوب هندی خیار شنبر خیار چنبر از گیاهان لاتینی تازی گشته چیمکانی از گیاهان، جمع فلس، پشیز ها
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی فرازه (فراز فروز شعله فلوکس در لاتینی همین آرش را دارد) از گیاهان گیاهی است از تیره پولمونیاسه جزو رده دولپه ییها پیوسته گلبرگ که دارای برگهای کامل و متقابل است. جام گل پنج قسمتی و تخمدانش سه خانه یی است در هر خانه یک تخم وجود دارد گل آذینش خوشه یی است. این گیاه جزو گلهای زینتی در باغچه ها کشت می شود
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی گشته گوش خرس از گیاهان دارویی گیاهی است شبیه بگوش خرس آذان الدب
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه دارای سمی چون مروارید است: بریشم لبی بلکه لولوسمی رونده چولولو بر ابریشمی. (نظامی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
((فُ لُ))
گیاهی است از تیره پولمونیاسه جزو رده دولپه ای های پیوسته گلبرگ که دارای برگ های کامل و متقابل است. جام گل پنج قسمتی و تخمدانش سه خانه ای است و در هر خانه یک تخم وجود دارد. گل آذینش خوشه ای است. این گیاه جزو گل های زینتی در باغچه ه
فرهنگ فارسی معین
درختی است به ارتفاع 10 تا 15 متر از تیره سبزی آساها که به حالت وحشی می روید. برگ هایش بزرگ شامل 8 تا 16 برگچه سبز روشن است. گل آذینش خوشه ای و گل هایش زرد شفاف و میوه اش نیام و دراز است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ولوم
تصویر ولوم
((وُ لُ))
اندازه صدای هر سیستم صوتی
فرهنگ فارسی معین
ابر غلیظ همراه با باران
فرهنگ گویش مازندرانی