جدول جو
جدول جو

معنی فولف - جستجوی لغت در جدول جو

فولف(فَ لَ)
آوند از برگ خرما. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، نوعی از خنور خرما، پوشش هر چیزی و غلاف آن، یا جامه دان یا پوششی که جامه دان را بدان پوشند. (منتهی الارب). روپوشی که بدان لباس را پوشانند، و گویند لباس نازک. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مولف
تصویر مولف
نوشته ای که مطالبی در آن گردآوری شده، تالیف شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مولف
تصویر مولف
کسی که مطالب کتابی را گردآورده باشد، تالیف کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فوفل
تصویر فوفل
درختی از خانوادۀ نخل با چوبی سیاه رنگ که در نجاری به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
(فو فِ / فَ)
درختی است از تیره نخل ها که در مناطق گرم آسیا، هندوستان و جزایر سند و جاوه میروید. درختی است نسبهً بلند و برگهایش شانه ای هستند که در انتهای تنه برافراشتۀ آن مانند تاجی قرار دارند. این درخت مانند خرمادوپایه و میوه اش شفت است که قسمت میان برش دارای الیاف سلولزی میباشد ولی هسته اش دارای پوست نازک است. چوب این درخت را در نجاریهای ظریف به کار میبرند و ازپوست آن الیاف قابل نساجی به دست می آورند و جوانۀ انتهایی تنه آن را بنام کلم فوفل - چون مانند پنیر نرم است - به مصرف تغذیه میرسانند. پوپل. کوثل. تانبول. تنبول. تامول. فوفل آغاجی. کوپل. سپاری. اطموط. اطماط. نخل هندی. پوگافالا. اریکا. در بعض کتب جزو مرادفات فوفل کلمه تملول نیز ذکر شده است ولی تملول با این درخت فرق دارد. (فرهنگ فارسی معین) :
به کف طاس روغن کهان و مهان
چو تنبول و فوفلش اندر دهان.
اسدی
لغت نامه دهخدا
به یونانی حنظل است، (فهرست مخزن الادویه)، هنداونۀ ابوجهل، حنظل، رجوع به این کلمات شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
یکی از باقلی و نخود. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به فول شود
لغت نامه دهخدا
برگ نبات، (فهرست مخزن الادویه)، رجوع به فولن شود
لغت نامه دهخدا
به یونانی برگ نبات است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
تازی گشته پوپل سپاری از گیاهان سپیاری درختی است از تیره نخل ها که در مناطق گرم آسیا (هندوستان و جزایر سند و جاوه) می روید. درختی است نسبتا بلند و برگهایش شانه یی هستند که در انتهای تنه بر افراشته این درخت مانند تاجی قرار دارند. این درخت مانند خرما دو پایه است. میوه اش شفت است که قسمت میان برش دارای الیاف سلولزی می باشد ولی هسته اش دارای پوست نازک است چوب این درخت را در نجاری های ظریف به کار می برند و از پوست آن الیاف قابل نساجی بدست می آورند و جوانه انتهایی تنه آن را به نام کلم فوفل - چون مانند پنیر نرم است - به مصرف تغذیه می رسانند پوپل کوثل تانبول تنبول تامول فوفل آغاجی کوپل فوفل سپاری اطموط اطماط نخل هندی پوگافالا اریکا. توضیح در بعضی کتب مرادفات تملول کلمه فوفل نیز ذکر شده که با این درخت نباید اشتباه شود
فرهنگ لغت هوشیار
گرد آمد فراهم آمده، نوشته ماتیکان، در آمیزه زبانزد فرزانی، یکی از شیوه های دبیره کنونی فارسی و تازی گرد آورنده فراهم آورنده، نویسنده فراهم آوردنده گرد کننده، آنکه مطالبی در یک یا چند موضوع فراهم آورد و کتاب یا رساله سازد، جمع مولفین: رسمی قدیم است وعهدی بعید تا این رسم معهود ومسلوک است که مولف و مصنف در تشبیب سخن و دیباجه کتاب طرفی از ثنا مخدوم و شمتی از دعا ممدوح اظهار کند. تالیف کننده کامل کننده، جمع کننده، نویسنده
فرهنگ لغت هوشیار
((فِ یا فَ))
درختی است از تیره نخل ها که در مناطق گرم آسیا (هندوستان و جزایر سند و جاوه) می روید. درختی است نسبتاً بلند و برگ هایش شانه ای هستند که در انتهای تنه برافراشته این درخت مانند تاجی قرار دارند. چوب این درخت را در نجاری های ظریف به کار می ب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مولف
تصویر مولف
گردآورنده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مولف
تصویر مولف
المؤلّف
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از مولف
تصویر مولف
Conductor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مولف
تصویر مولف
conducteur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مولف
تصویر مولف
condutor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مولف
تصویر مولف
指揮者
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مولف
تصویر مولف
موسیقار
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مولف
تصویر مولف
ผู้กำกับ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مولف
تصویر مولف
kiongozi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مولف
تصویر مولف
מנצח
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مولف
تصویر مولف
지휘자
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مولف
تصویر مولف
指挥
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مولف
تصویر مولف
dyrygent
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مولف
تصویر مولف
konduktor
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مولف
تصویر مولف
পরিচালনাকারী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مولف
تصویر مولف
संगीत निर्देशक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مولف
تصویر مولف
conductor
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مولف
تصویر مولف
Dirigent
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مولف
تصویر مولف
dirigent
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مولف
تصویر مولف
диригент
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مولف
تصویر مولف
дирижер
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مولف
تصویر مولف
direttore d'orchestra
دیکشنری فارسی به ایتالیایی