جدول جو
جدول جو

معنی فوقیه - جستجوی لغت در جدول جو

فوقیه
(قی یَ)
دراهم فوقیه، منسوب است به فوق که پادشاهی بود در روم. (منتهی الارب). رجوع به فوکاس شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فوزیه
تصویر فوزیه
(دخترانه)
رستگار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فقیه
تصویر فقیه
عالم به احکام شرع، متخصص در علم فقه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوقیه
تصویر اوقیه
جزئی از رطل، یک دوازدهم رطل، قریب ۷ مثقال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فوریه
تصویر فوریه
ماه دوم سال میلادی، پس از ژانویه و پیش از مارس
فرهنگ فارسی عمید
(اَ قی یَ)
وزنه ای معادل هفت مثقال. جوهری گوید در گذشته چنین بود ولی امروز متعارف در میان مردم و اطبا وزن ده درهم و 57 درهم است و آن یک استار و دو بخش ازسه بخش استار بود. (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب). چهل درم وزن. (آنندراج). ج، اواقی. (ناظم الاطباء) (آنندراج). اوقیه نزد طبیبان ده درم سنگ است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). بوزن مکه بسنگ زر هفت مثقال و نیم باشد و بسنگ سیم قریب ده درم و چهار دانگ باشد و گروهی گفته اند اوقیه دوازده درم سنگ باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). عوام اوقیه را بتصحیف حقه گویند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(شَ قی یَ)
مؤنث شوقی، قوه ای که محرک انسان شود. باعثه. (فرهنگ فارسی معین) ، آن جزء از مکتوب که در آن عرض اشتیاق می نمایند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قی یَ / یِ)
دینارهای مضروب قیصر روم بدان جهت که نامش (نام قیصر) قوق بوده. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دنانیر قوقیه از سکه های قیصر است بدان جهت که او را قوق مینامیدند. (از اقرب الموارد). و در حدیث عبدالرحمان بن ابی بکر آمده است:هنگامی که خواستند با یزید در ایام زندگانی معاویه بیعت کنند: جئتم بها هرقلیه و قوقیه، یعنی بیعت با پسران ملوک سنت پادشاهان روم و عجم است. (النقود العربیه ص 124، 162). و از درهم ها که در آغاز انتشار اسلام رواج داشت قوقیه بود. مصحف فوقیه قیصر فوقایا (فوق). (النقود ص 24). منسوب به امپراتور فوکاس امپراتور بیزانس (602- 610 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(فِ / فَ قی یَ)
حوض. (منتهی الارب). ج، فساقی. اصلاً لاتینی است. (اقرب الموارد). جای دست و روی شستن از خانه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
شکوفۀ حنا. (یادداشت مؤلف). رجوع به حنا شود
لغت نامه دهخدا
(تَ رَوْ وی)
مبالغۀ وقایه. (زوزنی). نگاه داشتن و حفظ نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(فِ یِ)
دومین ماه سال فرنگی برابر دهۀدوم و سوم بهمن و دهۀ اول اسفند. (فرهنگ فارسی معین). پیش از مارس و پس از ژانویه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از وقیه
تصویر وقیه
وقیه در فارسی بنگرید به اقیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توقیه
تصویر توقیه
حفظ نمودن و نگاهداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فویه
تصویر فویه
کاهیده فوه: دهانک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فقیه
تصویر فقیه
دانا، دانشمند، دریابنده
فرهنگ لغت هوشیار
چهل درم از اندازه ها مقیاسی است برای وزن و آن را برابر با 12، 1 رطل 5، 7 مثقال 40 درم خالص نوشته اند، جمع اواقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوقیه
تصویر سوقیه
منسوب به سوقی اهل بازار بازاریان، رعیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوقیه
تصویر شوقیه
انگیزنده مونث شوقی، قوه ای که محرک انسان شد باعثه
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی دویمین ماه سال فرنگی دومین ماه سال فرنگی برابر دهه دوم و سوم بهمن و دهه اول اسفند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فسقیه
تصویر فسقیه
تالابه فشانه دار (فشانه فواره)، پادیابخانه (پادیاب وضوء)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوریه
تصویر فوریه
((فِ وْ یِ))
دومین ماه سال فرنگی برابر با دهه دوم و سوم بهمن و دهه اول اسفند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فقیه
تصویر فقیه
((فَ))
عالم به احکام شرع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فقیه
تصویر فقیه
دین شناس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فقیه
تصویر فقیه
Jurist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فقیه
تصویر فقیه
juriste
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از فقیه
تصویر فقیه
юрист
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فقیه
تصویر فقیه
giurista
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از فقیه
تصویر فقیه
jurista
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
برتری، تقدّم، اولویّت، تعالی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از فقیه
تصویر فقیه
prawnik
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فقیه
تصویر فقیه
Jurist
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فقیه
تصویر فقیه
юрист
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فقیه
تصویر فقیه
jurista
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فقیه
تصویر فقیه
jurist
دیکشنری فارسی به هلندی