جدول جو
جدول جو

معنی فوقی - جستجوی لغت در جدول جو

فوقی
رجوع به فوقیه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فوری
تصویر فوری
ویژگی کاری که باید به سرعت انجام شود، به سرعت، بی درنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توقی
تصویر توقی
پرهیز کردن، خود را حفظ و نگه داری کردن
فرهنگ فارسی عمید
(قی یَ)
دراهم فوقیه، منسوب است به فوق که پادشاهی بود در روم. (منتهی الارب). رجوع به فوکاس شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از چوقی
تصویر چوقی
لاغر و باریک مانند چوق الف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توقی
تصویر توقی
حذر کردن، پرهیز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوقی
تصویر سوقی
بازاری منسوب به سوق بازاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوقی
تصویر شوقی
منسوبه به شوق مربوط به شوق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضوقی
تصویر ضوقی
مونث اضیق: تنگ تر، دشوارتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طوقی
تصویر طوقی
پرگری گونه ای کبوتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوضی
تصویر فوضی
آمیزش و برابری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوزی
تصویر فوزی
پیروز مند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوری
تصویر فوری
آنچه که اجرای آن بسرعت انجام گیرد، تلگرام
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی گشته جلرنگ از جلبک های دریایی گونه ای جلبک از گروه جلبکهای خرمایی رنگ که دریا زی است و تخته سنگهای دریایی رادر اعماق کم می پوشاند. از این جلبک به منظور استفاده از استخراج رنگ آنها و ساختن کودهای شیمیایی و استخراج ید هر ساله چند هزار تن استخراج می کنند. تکثیر فوقسها همیشه به وسیله تخم است. این جلبک هتروگام است یعنی اعضای تولید مثلی نر و ماده آن از هم مجزایند بدین معنی که آنتروزوئیدها یا سلول های جنسی نر در داخل فرو رفتگیهایی به نام پستویاکنسپتاکل در انتهای برخی شاخه ها پدید می آیند و در داخل برخی کنسپتاکل های دیگر تخمه یا سلولهای جنسی ماده به وجود می آیند که پس از خروج پستو ها در آب دریا سلولهای جنسی نر و ماده تلافی می کنند و تخم را به وجود می آورند فوکوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوقی
تصویر قوقی
کرگدن دریایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوری
تصویر فوری
((فُ))
کاری که باید به سرعت انجام شود، به سرعت، بی درنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذوقی
تصویر ذوقی
مبتنی بر ذوق، سلیقه ای
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فوری
تصویر فوری
وافوری، تریاکی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توقی
تصویر توقی
((تَ وَ قّی))
پرهیزکردن، خود را حفظ کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چوقی
تصویر چوقی
مجازاً لاغر و باریک، مانند چوق الف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فوری
تصویر فوری
بی درنگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فوری
تصویر فوری
Immediate, Pressing, Urgent, Urgently
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فوری
تصویر فوری
immédiat, urgent, urgemment
دیکشنری فارسی به فرانسوی
برتری، تقدّم، اولویّت، تعالی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از فوری
تصویر فوری
imediato, urgente, urgentemente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فوری
تصویر فوری
немедленный , срочный , срочно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فوری
تصویر فوری
unmittelbar, dringend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فوری
تصویر فوری
natychmiastowy, pilny, pilnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فوری
تصویر فوری
негайний , терміновий , терміновий , терміново
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فوری
تصویر فوری
inmediato, urgente, urgentemente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از فوری
تصویر فوری
immediato, urgente, con urgenza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از فوری
تصویر فوری
onmiddellijk, dringend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از فوری
تصویر فوری
तात्कालिक , तुरंत
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از فوری
تصویر فوری
segera, mendesak, dengan segera
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از فوری
تصویر فوری
즉각적인 , 긴급한 , 긴급한 , 긴급하게
دیکشنری فارسی به کره ای