جدول جو
جدول جو

معنی فوطینس - جستجوی لغت در جدول جو

فوطینس
مازریون. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به مازریون شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

به رومی جلنار است، و فرفیون را نیز نامند، و خیربو را نیز گویند، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
به یونانی قندیل البحر است، و ماذریون و تخم ماذریون را نیز نامند. (مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(فُ وَ)
منسوب به فوط که جمع فوطه به معنی لنگ باشد. (از سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(فُ طَ)
. ابن سلیمان بن عبدالملک بن زیاد دبیر، وزیر و نخستین کس از خاندان بنی فطیس بود که در اندلس به وزارت رسید و بسال 205 هجری قمری / 820 میلادی درگذشت. (از الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا
(فِطْ طی)
پتک بزرگ. لغت رومی یا سریانی است. (از منتهی الارب). پتک بزرگ. خایسک بزرگ. (زمخشری یادداشت مؤلف). مطرقۀ بزرگ یا پتک بزرگ کلان که بدان آهن را می کوبند به هندی آن را کهن گویند. (غیاث)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
دانا و زیرک، ماهر در کار. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، تیزخاطر. (منتهی الارب). دارای فهم و ادراک. (از اقرب الموارد). رجوع به فطن و فطون شود
لغت نامه دهخدا
(فِ)
سر نرۀ سطبر درشت، یا سر نرۀ پهنا. (منتهی الارب). فلطاس. فلطوس. رجوع به فلطاس و فلطوس شود
لغت نامه دهخدا
به یونانی نخاله است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
به یونانی بسد است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
علیق الکلب، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
به یونانی شحم اسد است. (فهرست مخزن الادویه) ، به یونانی پیه مرغابی است که به عربی شحم الاذر نامند. (از حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
به زبان ختای خاتون باشد، (از جامع التواریخ) (یادداشتهای قزوینی)
لغت نامه دهخدا
به رومی ضفدع است، (مخزن الادویه)، رجوع به فوریس شود
لغت نامه دهخدا
(تَ رَ رُ)
جای باش ساختن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). وطن گرفتن. (تاج المصادر بیهقی). وطن کردن. (زوزنی). محلی را برای سکونت و اقامت اختیار کردن. (از اقرب الموارد) ، دل بر چیزی بنهادن. (تاج المصادر بیهقی) (از زوزنی). دل نهادن بر چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : برای توطین نفس را و تسلیۀ قلب را. (تفسیر ابوالفتوح از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و من آداب الحسبه توطین النفس علی الصبر. (معالم القربه از یادداشت ایضاً). رجوع به توطن شود
لغت نامه دهخدا
(وَ)
آن رسن را که عماری بدان بازبندند به تازی وطین خوانند. (ترجمه طبری بلعمی). رجوع به منقطعالوطین شود
لغت نامه دهخدا
الهۀ یکی از چشمه سارها و یکی از جنگل های مقدس واقع در ساحل راست رود تیبر، در دامنۀ جانیکول بوده، منشاء ستایش و شریعت او مبهم و نامعلوم است، در دورۀ جمهوری او را یکی از فوریها می پنداشتند ولی ستایشگاه او به تدریج از رونق افتاد و شامیها یا سوری ها رسوم مخصوص به خود را در آنجا رواج دادند، (از فرهنگ اساطیر یونان و رم تألیف پیر گریمال ترجمه بهمنش ج 1 ص 323)، رجوع به فوری شود
لغت نامه دهخدا
به رومی جوزالسرو است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(فِ نُ)
نام حکیمی از مفسرین کتب حکمای قدیم. (ابن الندیم). (205- 270 قبل از میلاد) فیلسوف نوافلاطونی رم. در مصر تولد یافت و در اسکندریه تحصیل علوم کرد و از سال 244قبل از میلاد در رم به سخنرانی های فلسفی پرداخت و مکتب نوافلاطونی را بنیاد نهاد. (از فرهنگ بیوگرافی وبستر)
لغت نامه دهخدا
(فَ نُ)
نام یکی از اصحاب کهف. (از تاریخ گزیدۀ حمداﷲ مستوفی ص 78)
لغت نامه دهخدا
(فُ نِ)
نام جزائرالسعادات. (نخبه الدهر). جزائرالسعاده. (تاج العروس). جزائر خالدات. (یادداشت به خط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
جمع واژۀ فانوس. (از صبح الاعشی). رجوع به فانوس شود
لغت نامه دهخدا
به یونانی نخاله است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(تِ)
در تداول اطفال، آوازی که علامت تحقیر مخاطب است آنگاه که خواسته اذیتی کند و دست نیافته، یا دروغی گفته و مشتش باز شده. (یادداشت مؤلف). یا آنگاه به کار برند که کسی چیزی خواهد و به او ندهند، و معنی آن این است: نمیدهم. دماغ سوخته میخریم
لغت نامه دهخدا
(فُ)
یک روحانی مسیحی است که روایات تاریخ کتزیاس از طریق نوشته های او به زمان حاضر رسیده است. (از ایران باستان پیرنیا ص 73)
لغت نامه دهخدا
به سریانی خسک است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
رمان است که به فارسی انار نامند، زیتون الحبش. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فوجین
تصویر فوجین
ترکی ختایی خدیش بانو فوجین بزبان ختای خاتون باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وطیس
تصویر وطیس
تنور، جنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فینس
تصویر فینس
فرانسوی نرمی، نازکی، تنکی، ریز بینی، تند و تیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فطین
تصویر فطین
تیز هوش زود یاب زیرک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فنطیس
تصویر فنطیس
دماغ کوفته: مرد، فرومایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توطین
تصویر توطین
وطن نمودن، وطن گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوتینا
تصویر فوتینا
((تِ))
واژه ای که معمولاً کودکان برای ریشخند، اعتراض یا انکار، در پاسخ همسالان یا در موقعیت های غیرجدی به کار می برند، در مفهوم «اشتباه می کنی، چنین نیست»
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توطین
تصویر توطین
((تَ یا تُ))
دل بستن، دل نهادن
فرهنگ فارسی معین